طلبگی و هزار و یک ...

طلبگی و هزار و یک ...

بسم الله الرحمن الرحیم


×××××××××××××××××××
سرمایه محبت زهراست دین ما

ما دین خویش را به دو دنیا نمیدهیم
×××××××××××××××××××

طلبگی شغل نیست. رسالت است. مأموریت است. ادامه حرکت پیامبران الهی در طول تاریخ بشری است.

×××××××××××××××××××
غالب مطالب این تارنما قلم خود این حقیر هست و جریان کپی پیست به اینجا راهی ندارد .
×××××××××××××××××××
احتمالا به بزرگوارانی که آدرس نمیذارن جواب داده نخواهد شد .
×××××××××××××××××××
کلاً اعتقادی به تبادل لینک ندارم ؛ صلاح دونستید لینک کنید ، وبلاگ های فعال و ارزشی بدون تقاضای تبادل ، لینک خواهند شد .
×××××××××××××××××××
همسایه ی حضرت رضاییم ،هفته ای یک بار ، یک سلام به نیابت از مومنین و آشنایان سایبری هست ان شا الله.
×××××××××××××××××××
بحمد خدا روز ولادت حضرت جواد تو حرم امام مهربونی ها با یه طلبه سادات عهد یاری و یاوری بستیم و ولادت حضرت رضا رفتیم زیر یه سقف.

تنها امیدمان لبخند ‏‏صدیقه طاهره فاطمه زهرا ...
×××××××××××××××××××

عقیده دارم طلبگی جهاده ... اما همسر طلبه بودن جهاد اکبر است / خدا این کنیزای مخصوص حضرت زهرا را نصرت و تایید بفرماید .
بعضیاشون واقعاً از همه چیز زندگیشون ، از ارزوهای دنیویشون از حق و حقوقشون گذشتند تا خادمی سرباز امام زمان را کنند ... کثّرالله امثالهم /

×××××××××××××××××××


×××××××××××××××××××

چشم من و امر ولی ؛ جان من و سیّد علی /

بایگانی

زهرائی بمانیم ...

يكشنبه, ۱ ارديبهشت ۱۳۹۲، ۱۰:۱۹ ق.ظ

ای دختر آفتاب ای همسرماه

ای آنکه تو را ستاره ها خاطرخواه

این ذره به درگاه تو آورد پناه / یا فاطمه اشفعی لنا عندالله

 

بسم الله الرحمن الرحیم

* علی را پرسیدند: برای همسری زهرا چه داری تا مهرش کنی؟ عرض کرد: یا رسول الله از تمام دارایی های دنیا شتری هست مرا و شمشیری و زرهی...

/ راستی چه شد که زره برگزیده شد برای فروش؟ زره شد مَهر فاطمه

/ هیچ کس ندانست راز این مهریه را... جز فاطمه! هیچ کس نفهمید زان پس علی را چه به زره؟!

* سالها گذشت و این راز سر به مُهر ماند، سا‌ل‌ها گذشت...

هنوز چندی از اعلام جانشینی مولانا امیر المومنین علی علیه السلام که به ید حضرت رسول الله اعلام شد ، نگذشته بود که داغ رحلت رسول‌الله قلبها را پُر ز خون کرد، چه خوب که رسول‌الله نبود تا ببیند چگونه علی را از مسند خلافت به زیر کشیدند! چه خوب که نماند و ندید مزد رسالتش را...

روزها که علی از کار روزانه فارق می شد، بال و پری می‌گشود به سوی خانه، باکی نداشت از بی‌محبتی آن جماعت، از اینکه تا دیروز هم رکاب پیامبرشان بود، امّا امروز دیگر حتّی جواب سلامش را هم نمی‌دادند! فقط ملول می‌شد از جهل و نادانی آن ابوجهل‌ها...

می‌رسید خانه، در را که می‌گشود، سلامی می‌داد اهل خانه را و این زهرایش بود که مشتاقانه به پیشوازش می‌دوید. جواب سلام زهرایش او را بس از آن همه بی‌محبتی‌ها...

اصلاً فراموشش می‌شد غم دنیا را، مگر میشود فاطمه‌اش بخندد وحیدر غصه ای به دل داشته باشد؟ لبخند فاطمه او را کفایت است .

مگر نه اینکه پیغمبر صلی‌الله علیه‌وآله در معراج نوری مشاهده کردند عظیم ، از جبرئیل پرسیدند: آن نور چیست؟ عرضه داشت : یا احمد! این نور، نور لبخند فاطمه زهرا به علی‌اش است.

* دست حسنین را می‌گرفت، در کوچه‌های مدینه، تا برای علی‌اش بیعت بگیرد، مردم بی‌خرد یا درب خانه نمی‌گشودند یا می‌گفتند: دیر آمدی بنت رسول الله!!! قبل علی با کس دیگری بیعت کرده‌ایم ما...

* علی در خانه نشسته بود، آمدند پشت در، تا به زور وادارش کنند به بیعت، زهرایش دوید پشت در؛ رها کنید مارا، چرا که ما عزادار غم رسول الـله هستیم...

/ هیچ کس نفهمید چرا زهرا دوید پشت در؟!

درب خانه را آتش زدند، زهرا هنوز پشت در بود .

در را به زور گشودند تا علی را با ریسمانی ببرند به سوی بیعت با جور...

در را آتش زدند، زهرا پشت در بود...

در را به زور گشودند، زهرا پشت در بود... زهرا پشت در ماند...

زهرا پشت در بود... زهرا پشت در ماند...

کوبید با لگد به در و یک نفر نگفت/ ملعون نزن، مادر ما بار شیشه داشت.

و چه خوب مادرم زره شد تا علی‌اش، امام بماند...

من یک زره برای جهازش فروختم / او عزم جزم کرده بمیرد برای من

جایی برای کوثر و زمزم درست کن / فضه برای فاطمه مرهم درست کن

تا داغ این شقایق زخمی نهان شود / تابوتی از لطافت شبنم درست کن

تابوت کوچکی که بمیرم درون آن / با چند تخته چوب برایم درست کن

از جنس هیزمی که در خانه سوخت نه / از چند چوب و تخته محرم درست کن

طوری که هیچ خون نچکد از کناره‌اش / مثل هلال لاله کمی خم درست کن

 

این روزها دیگر فاطمیه هم تمام شده ...

برادرم ... خواهرم ... برای سعادت من و تو ناموس خدا حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا شهیده شدند ...

اگر مردی ... غیرتت ... غیرت الله اکبر ، علی علیه السلام سختی ها کشید تا من و تو غیرتی باشیم ... غیرت دین و ناموس ..

اگر بانویی .. حیا ات ... حجابت ... چشم زهرا به حجاب من و توست ...

 

زهرا باور و زهرا یاور باشید ...

یا مرتضی علی

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۲/۰۱
شیخ عبدالزهرا وثوقی

یا زهرا

نظرات  (۲۶)

افسوس که هرچی میگیم فلان آیه ی احزاب و سوره ی نور و ... میگه چطور حجاب کنی، میگن دقیقا که نگفته، اینا حرفاییه که آخوندا درست کردن!!
ببخشید که این اصطلاحو به کار بردم...چیزیه که میگن
پاسخ:
پاسخ: سلام

بله ... گاها سخته اما حق اینه که وظیفه ما همین تذکره ... اما شاکرا اما کفورا !
قالب نو مبارک.
چققققدر قشنگ نوشته بودید...
۰۱ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۲:۳۱ خادم الزهرا سلام الله علیها
سلام علیکم
خداقوت
ان شاءالله که زهرایی میمانیم.
دعا کنید.
شهادت نصیبتون.
یا زهرا س.
پاسخ:
پاسخ: سلام ممنونم... ان شا الله
سلام شعر زیبا بود
پاسخ:
پاسخ: سلام
گوارایتان ..
سلام حاج آقا خداقوت تشکربابت اینکه به سوالم جواب دادیت و راهنمایی کردید
هیچوقت یادم نمیره این بار دوم سوال کردم که جواب ندادید
پاسخ:
پاسخ: سلام
تیکه و متلک نداشتیما!!!!

چقدر عجله؟؟ جوابتون داده شد .
یا علی
ما حسین شکنجه و دردیم،کینه دیدیم و طاقت اوردیم
ما اگرچه سکوت غم کردیم،تیغ، مختارمان نخواهد کرد
بین مردان قریه معروف است: ببر اگر ببر واقعی باشد ،
پشت سرسخت صخره های سرد،تا ابد آشیان نخواهد کرد ...

"قاسم رفیعا "

سلام علیکم مومن خدا !
خدا قوت
لب خند امام زمان (عج) بیمه ی زندگیتون ...

التماس دعا
یاران شتاب کنید، قافله در راه است
می گویند گنهکاران را نمی پذیرند
آری! گناهکاران را در این قافله راهی نیست
اما پشیمانان را می پذیرند
ای دل! تو چه می کنی؟
می مانی یا می روی؟ داد از آن اختیار که تورا از حسین(ع) جدا کند…
(شهید سید مرتضی آوینی)
۰۱ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۸:۰۵ ماه منیر طلبه
سلام خدا قوت
الان هنوز کسایی که بغض وغرض دارن زیاد هستند
امروز شاهد بودم
کسانی که بی حیا هستند وبی دین وهنوز از زور نسبت به دیگران رفتار میکنند
یا فاطمه یا فاطمه جان
سلام
پای این مطلب اشک ریختم
کاش تمام سال نه فقط فاطمیه یاد این مظلومیت ها بودم
۰۲ ارديبهشت ۹۲ ، ۰۳:۲۴ یارشیخ عبدالزهرا(یارطلبگی وهزارویک...)
سلام علیکم آقا

اما...یک دغدغه..
دغدغه ای که متاسفانه این روزها بیشتر به چشم میخوره!
دخترهای مذهبی همه حجاب درست و علیه السلامی دارند اما بعضا وقتی وارد این دنیای مجاز میشوند..به پشتوانه هموان حجاب،یعنی با این ادعا که ما محجبه و مذهبی هستیم خیلی راحت و بی محابا به گفتگوی با نامحرم میپردازند که گاها سهوی بوده و خودشان هم اصل مطلع نمیشوند...
پاسخ:
پاسخ: سلام علیکم همسر بزرگورا!!

مدتیست که روی این مبحث مینگرم...
یا علی
۰۲ ارديبهشت ۹۲ ، ۰۴:۰۷ یک شیعه با سلاح قلم
التماس دعا....
پاسخ:
پاسخ: حاجاتتون روا ... در پناه حق
۰۲ ارديبهشت ۹۲ ، ۰۵:۱۱ شاگرد حرف گوش نکن
سلام
کاش بیخیال دردپهلوی مادر نشیم.
التماس دعا
اجرتون با خدای شهدا
پاسخ:
پاسخ: سلام .. خدا خیردهد شمارا ..
یا حق
سلام ممنون میشم به وبلاگ من هم سر بزنید و از نظراتتون استفاده ببریم
سلام شیخنا
این عالی ترین جملاتی بود که در این روضه منوره به گوش دلم نشست. ممنون. وبلاگتون به راست تشریف برد روی صفحه اصلی آقای من. ارادت بیکران، همیشه عبدالزهرا باشیم الهی
پاسخ:
پاسخ: سلام عزیز دل ...

خدا خیرتون دهاد !
ما یه نوکر اهل بیت بیش نیستیم ... که امید کسب لیاقت دارد
یا حق
وفات جانسوز ام الشهداء ، ام العباس ،

مادر مهربان یتیمان مولا علی (ع) ، حضرت

ام البنین سلام الله علیها تسلیت باد
سلام به ما هم یه سری بزن
نظرت هم بگو
راستی اگه موافقی لینک بشیم
قالب جدید مبارک!
سلام ممنونم از حضورتون
آنچه از روزگار به دست می آید با خنده نمی ماند …
و آنچه از دست برود با گریه جبران نمی شود …
خورشید فردا طلوع میکند ، حتی اگر ما نباشیم … !
سلام بر عبدالزهرا

مادرمان فاطمه برترین خلق است نه چون دختر ختم رسل است بلکه چون ذوب در ولایت بود چه ولایت پدر عظیم الشانش نبی اسلام و چه ولایت همسر عزیزش علی مرتضی
او ذوب در خدا بود
التماس دعا
پاسخ:
پاسخ: سلام بر شما

عالمی فدای فاطمه سلام الله علیها ...
سلام آقاااا
توفیقتون مضاعف ان شاء الله.
عجب حکایتیست، این غبطه روزافزون ما به حال فرزندان عزیز تر از جان دردانه پیامبر (که جانم فدایشان)، سادات ذوی العز و الاحترام. و عجب فخریست، دامادی خاندان نور، خانواده آسمانی مولای ما (علیه السلام).
آقا رسما طوبی لکم ...
پاسخ:
پاسخ: سلام اقا !!
جزاکم الله خیر الجزا ...

بهترین ها همراه عبودیت ها را برایتان مسالت داریم
یا حق
یا علی مدد بی حد و عدد..
پاسخ:
پاسخ: یا علی مدد ...
۰۵ ارديبهشت ۹۲ ، ۲۱:۳۴ ----یه کم حرف دل ---
امام خامنه ای (زیده عزه):
کسی را برگزینید که درد کشور را بفهمد، درد مردم را بداند و از درد مردم احساس درد کند، با مردم یگانه و صمیمی باشد، ساده زیست باشد و خود و خانواده و نزدیکانش از فساد و اشرافی گری و اسراف دور باشند
سلام
حاج اقا از این فاطمیه به بعد آرزوتون آرزوم شد!
لبخند رضایت حضرت مادر...
پاسخ:
پاسخ: سلام

به امید خدا ... واسه ما هم دعا کنید
۲۲ بهمن ۹۲ ، ۱۸:۲۶ سیده فاطمه
داشتم سجاده آماده می کردم برای نماز،
همین که چادر مشکی ام را از سر برداشتم تا چادر نماز بر سر کنم
گفت: این همه خودت را بقچه پیچ می کنی که چی؟
بر گشتم به سمت صدا، دختری را دیدم که در گوشه ی نمازخانه نشسته بود.
پرسیدم: با منی؟
گفت: بله! با تو ام و همه ی بیچاره های مثل تو
که گیر کرده اید توی افکار عهد عتیق!
اذیت نمی شوی با این پارچه ی دراز دور و برت؟
۲۲ بهمن ۹۲ ، ۱۸:۲۷ سیده فاطمه
خسته نمی شوی از رنگ همیشه سیاهش؟
تا آمدم حرف بزنم گفت:...
نگاه کن ببین چقدر زشت می شوی ، چرا مثل عزادارها سیاه می پوشی؟
و بعد فقط بلدید گیر بدهید به امثال من.
خندیدم و گفتم: چقدر دلت پُر بود دوست من! هنوز اگر حرف دیگری مانده بگو.
خنده ام را که دید گفت: نه! حرف زدن با شماها فایده ندارد.
گفتم: شاید حق با تو باشد عزیزم. پرسیدم ازدواج کردی؟ گفت: بله.
گفتم من چادر را دوست دارم. چادر؛ مهربانیست.
با سرزنش نگاهم کرد که یعنی تو هم مثل بقیه ای…
گفتم؛ چادر سر می کنم، به هزار و یک دلیل.
یکی از دلایل چادر سر کردنم حفظ زندگی ِ توست.
با تعجب به چهره ام نگاه کرد.
پرسیدم با همسرت کجا آشنا شدی؟
گفت: فلان جا همدیگر را دیدیم، ایشان پیشنهاد ازدواج داد، من هم قبول کردم.
گفتم خوب؛ خدا قبل از دستور دادن به من که خودم را بپوشانم به مرد ها می گوید؛
۲۲ بهمن ۹۲ ، ۱۸:۲۷ سیده فاطمه
غض بصر داشته باشید یعنی مراقب نگاهتان باشید.
تکلیف من یک چیز است و تکلیف مردان یک چیز دیگر.
این تکالیف مکمل هم اند، یعنی اگر مردی غض بصر نداشت و زل زد به من، پوشش من باید مانع و حافظ او باشد،
و من اگر حجاب درست و حسابی نداشتم، غض ِ بصر مرد و کنترل نگاهش باید مانع و حافظ من باشد.
همسر تو، تو را “دید”، کشش ایجاد شد، و انتخابت کرد.
کجا نوشته شده است که همسرت نمی تواند از تماشای زنانی غیر از تو لذت ببرد،
وقتی مبنای انتخاب برای او نگاه است؟!
گفت: خوب… ما به هم تعهد دادیم.
گفتم: غریزه، منطق نمی شناسند، تعهد نمی شناسد.
چه زندگی ها که به چشم خودم دیدم چطور با یک نگاه آلوده به باد فنا رفت.
من چادر سر می کنم، تا اگر روزی همسر تو به تکلیفش عمل نکرد،
و نگاهش را کنترل نکرد، زندگی تو، به هم نریزد.
همسرت نسبت به تو دلسرد نشود.
محبت و توجه اش نسبت به تو که محرمش هستی کم نشود.
من به خودم سخت می گیرم و در گرمای تابستان
زیر چادری که بیشتر شبیه کوره است از گرما هلاک می شوم،
زمستان ها زیر برف و باد و باران برای کنترل کردن و جمع و جور کردنش کلافه می شوم،
بخاطر حفظ خانه و خانواده ی تو.
من هم مثل تو زن هستم. تمایل به تحسین زیبایی هایم دارم.
من هم دوست دارم تابستان ها کمتر عرق بریزم، زمستان ها راحت تر توی کوچه و خیابان قدم بزنم.
من روی تمام ِ این علاقه ها خط قرمز کشیدم، تا به اندازه ی سهم ِ خودم حافظ ِ گرمای زندگی تو باشم.
سکوت کرده بود.
گفتم؛ راستی… هر کسی در کنار تکالیفش، حقوقی هم دارد.
حق من این نیست که زنان ِ جامعه ام با موهای رنگ کرده ی پریشان
و صد جور جراحی ِ زیبایی فک و بینی و کاشت گونه و لب و آنچه نگفتنیست،
چشم های همسر من را به دنبال خودشان بکشانند.
حالا بیا منصف باشیم.
من باید از شکل پوشش و آرایش تو شاکی باشم یا شما از من؟
بعد از یک سکوت طولانی گفت؛ هیچ وقت به قضیه این طور نگاه نکرده بودم …
راست می گویی…

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی