طلبگی و هزار و یک ...

طلبگی و هزار و یک ...

بسم الله الرحمن الرحیم


×××××××××××××××××××
سرمایه محبت زهراست دین ما

ما دین خویش را به دو دنیا نمیدهیم
×××××××××××××××××××

طلبگی شغل نیست. رسالت است. مأموریت است. ادامه حرکت پیامبران الهی در طول تاریخ بشری است.

×××××××××××××××××××
غالب مطالب این تارنما قلم خود این حقیر هست و جریان کپی پیست به اینجا راهی ندارد .
×××××××××××××××××××
احتمالا به بزرگوارانی که آدرس نمیذارن جواب داده نخواهد شد .
×××××××××××××××××××
کلاً اعتقادی به تبادل لینک ندارم ؛ صلاح دونستید لینک کنید ، وبلاگ های فعال و ارزشی بدون تقاضای تبادل ، لینک خواهند شد .
×××××××××××××××××××
همسایه ی حضرت رضاییم ،هفته ای یک بار ، یک سلام به نیابت از مومنین و آشنایان سایبری هست ان شا الله.
×××××××××××××××××××
بحمد خدا روز ولادت حضرت جواد تو حرم امام مهربونی ها با یه طلبه سادات عهد یاری و یاوری بستیم و ولادت حضرت رضا رفتیم زیر یه سقف.

تنها امیدمان لبخند ‏‏صدیقه طاهره فاطمه زهرا ...
×××××××××××××××××××

عقیده دارم طلبگی جهاده ... اما همسر طلبه بودن جهاد اکبر است / خدا این کنیزای مخصوص حضرت زهرا را نصرت و تایید بفرماید .
بعضیاشون واقعاً از همه چیز زندگیشون ، از ارزوهای دنیویشون از حق و حقوقشون گذشتند تا خادمی سرباز امام زمان را کنند ... کثّرالله امثالهم /

×××××××××××××××××××


×××××××××××××××××××

چشم من و امر ولی ؛ جان من و سیّد علی /

بایگانی

۷ مطلب در بهمن ۱۳۹۱ ثبت شده است

سلام حاج آقا، خدا قوت!
یه سوال؟؟
اینکه خودتون رو عبد غیر خدا دونستید تو اسمتون اشکال نداره؟
لطفا با توضیح...
باتشکر
[خط فاصله]
 سلام بزرگوار
در خدمتم ...
قبل جوابتون یه تشکر ...
بابت ادبتون ...   امروز خیلی ها دیگه اصول و آداب فراموششون شده .

ببینید یه چیزایی ادبه ... شعوره ...

من خیلی از بی شعوری ها رو از طرف جهال نسبت به علما دیدم ... همونطور که زمان پیغمبر هم بوده

اینو بارها گفتم ... بازم میگم ...

این لباسو که ما تنمون کردیم از بچه گی فداییش  بودیم ... براش حرمت قائل بودیم . اصلا چون برا این لباس ارزش قائل بودیم تنمون کردیم .

پس اینو متوجه باشید ... یه طلبه خودش باید بیشترین احترامو برا لباس طلبگیش حفظ کنه ...

همه ی مسلمین هم موظفند به وجود این لباس احترام بزارند ... و از همه بیشتر خود این طلبه هست

پس احترام ما قطعا به این لباسه ! لذا اگه کسی این لباسو بهش اهانت کرد به پیغمبر اهانت کرده ... با امیر المومنین اهانت کرده ... به حضرت مهدی علیهم السلام جسارت کرده ...  

به سید بن طاووس اهانت کرده ... به شیخ مفید ... به مرحوم قاضی ... به علامه طباطبائی اهانت کرده به ایت الله بهجت اهانت کرده  والله فردای قیامت جواب اینارو نمیشه داد ها !

نصیحت هم به همه شما ... توی مسئله ای اگه براتون سوالی پیش اومد... خصوصا اگه سوالتون در اموری بود که طرفتون شاید خبره در اون مساله باشه ... اول اشکال نکنید ... بخدا این گستاخیه ...

سوال ... انسان میتونه مشکلشو بپرسه نه که بی گدار به آب بزنه

یه نماز جماعتی برگزار شده بود همه علما فضلا ... امام جماعت از مراجع معروفی که حتی نسلشون همه عرب زبانند بود

یه آقایی که یه هفته بود کلاس تجوید قرآن میرفت بعد نماز اومدو به این مرجع عالیقدر ... با یه جسارتی ...  که حمدتو برام بخون !   اشتباه خوندی!! .... الله اکبر

انقدر با متانت این عالم جوابشو داد ...

کاشف به عمل اومد استاد تجوید اون آقا  از شاگردای جوان این مرجع بزرگوار بوده!

به هر حال از ادب و حجبتون ممنونم

***********************************

*****************************************

اما جواب
نه خواهرم ...
در عبد مثل خیلی کلمات دیگه مشترک لفظی هست ...  مثل غلام ... به معنی بنده به معنی کاملا مخالف یعنی ارباب ، به معنای فرزند و ... استعمال میشه
یعنی گاها کلمات در ادبیات عرب دو معنای دقیقا مخالف دارن !!!

اما عبد ... چندین معنی داره ... یکیش بندست ... ( و خود بنده هم بماند که دو معنی دارد : بنده ی خدا که خدا را میپرستد ... و بنده ای که خریداری میشده و در اسلام احکام خاص خودشو داره )
یکی دیگش به معنای کسیست که تحت عنایات و تربیت و رحمت مضاف الیه اسم بزرگ شده .
مثلا در عبدالمطلب که بار ها این اسم مبارکو شنیدید ... اسم حضرت عبدالمطلب ((شیبه)) بوده ... که از کودکی تحت تربیت برادش جناب مطلب بزرگ شده ... لذا به او عبد المطلب خطاب میشده ...

از این قسم اسما  دربین علمای شیعه بسیار موجود هست ...
مثل آیت الله حاج سید عبدالرسول شریعتمداری جهرمی
مثل آیت‌الله حاج میرزا عبدالرسول احقاقی
مثل مرحوم آ شیخ عبدالزهرا کعبی  که کتابهایی هم از ایشون موجودست
مثل آیت الله العظمی سید عبدالعلی آیت اللهی
مثل آیت الله سیّد عبدالحسن نجفی
مثل ایت الله عبد الحسین دستغیب ... اولین شهید محراب
مثل ایت الله علامه عبدالحسین امینی
مثل آیت الله عبدالباقر هزارجریبی غروی
مثل آیت‏ الله حاج سیدعبدالرضا حسینی شهرستانی
مثل آیت الله عبدالرضا کفائی
مثل ایت الله سید عبدالهادی حسینی شاهرودی
مثل آیت الله عبد الهادی شیرازی
مثل آیت الله حاج شیخ میراز عبدالجواد تبریزی
مثل آیت الله حاج شیخ عبدالجواد جبل عالمی سدهی
مثل آیت الله عبدالمهدی مطر

یه نوشته دیگه ای هم داخل موضوع (چرا عبدالزهرا) دارم که میتونه مفید باشه


الاحقر الراجی رحمت ربه  الشیخ عبدالزهرا وثوقی- عفی عنه
یا علی مدد

۳۹ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ بهمن ۹۱ ، ۱۱:۳۸
شیخ عبدالزهرا وثوقی
بسم الله الرحمن الرحیم

 

بله ... رسیدیم قم ...

به زیارت فاطمه معصومه سلام الله علیها .  این بانوی مکرمه ی موقره ی جلیله جمیله ی عفیفه

این بانوی دوسرا ...این دختر فاطمه زهرا  این فرزند امام و خواهر امامو عمه ی امام ...

نمی دونم چرا ... از خیلی های دیگه هم شنیدم اینو... ما مشهدی ها توی قم معمولا احساس غریبی و غربت نداریم .... انگار حرم امام رضا اومدیم ...  بماند که خانم واقعا پذیرایی عجیبی از زوارشون دارن ...

الحق که کریمه ی اهل بیتن ...

رسیدیم ترمینال و بخاطر باحالی هوا و علاقه ی سیده خانم برا قدم زدن کنار آقاشون ،از اونجا یه مسیری زیادیو پیاده اومدیم ...

گنبدلطیف و با وقارشون از دور قوت قلبیه واسه زائرشون ...

 

 

اول رفتیم و یه زیارت کردیم و برا همه کسایی که التماس کرده بودن دعا کردیم

السلام علیک یا فاطمه و بنت فاطمه

السلام علیک یا بنت رسول الله ... السلام علیک یا بنت ولی الله ...

در تمام تاریخ اهل بیت فقط دوجاست که یه جمله ی منحصر به فردی استعمال شده ...

(( فداها ابوها ... ))

پیغبر صل الله علیه و آله و سلم و امام موسی کاظم  علیه السلام .

حضرت فاطمه ی معصومه عالمه ای بودند ... عالمه ی علوم معارف اسلامی ... عالمه کتاب الله ...

وقتی که گروهی از نقاط دور به مدینه اومده بودن به زیارت پسر رسول خدا و امامشون تا هم وجوهات شرعیشونو به امام برسونن و هم سوالاتشونو از حضرت بپرسن ... از قضا حضرت موسی بن جعفر علیه السلام برای کاری به خارج مدینه تشریف برده بودند.

خب ماهها انتظار برای این دیدار ارزشمند توقع وصال میطلبد ... اما خب شرایط اینطور رقم خورده بود و اهل شهر هم که حدودی در جریان امور حضرت بودن گفتن که اومدن آقا هیچ مشخص نیست !

وجوهات شونو به نائب حضرت تقدیم کردند اما بی جواب ماندن سوالاتشون بعد از گذروندن این سفر طولانی چیزی نبود که بتونن ازش بگذرن

اما الا ای حال خب حضرت نبودن !  و قافله هم از این بابت  واقعا ناراحت و رنجیده بودند ...

خبر خوبی قافله را آمد ...

دختر مکرمه ی موسی بن جعفر فرمودند که پرده بکشید و حائلی ...

تک تک آمدند و سوالاتشان را و جوابی را گرفتند ...

خوشحال از اینکه دست خالی برنگشته عزم رجعت کردند ...

انکه دخترش را اکرام کند ... خود او را اکرام کرده ...  زودی جوابش را میدهند...

در راه اتفاقا ... اما  من میگویم نه ... اتفاقا نه ...  این جواب اکرام دخترش بود ...

در راه به موسی بن جعفر  امام کاظم علیه السلام برخوردند .

قضایا را تعریف کردند برای  آقا ...   اما خیلی مشتاق بودند تا جواب های خانم فاطمه را به امامشان عرضه کنند ....!!!   سوالهایشان با جوابهای آن مخدره مکرمه برای امام کاظم تقریر کردند ...

امام همینطور گووش میکرد ... و سری به نشان تایید تکان میداد ... 

با بغضی در گلو و نمی در چشم ...  فرمدند ... فداها ابوها ...   ۳مرتبه... فداها ابوها ... فداها ابوها ...

           

******************************************

وقتی این ها را بدانی و به زیارتشان بروی حال ، حال دیگریست ...  

وقتی بدانی خدا جلال و وقار حضرت زهرا را در این دختر عزیزشان قرار داده ... وقتی بدانی هر وقت دلت برای چنگ انداختن به ضریح حضرت زهرا تنگ شده باید به زیارت این بانو بروی  ...

وقتی بدانی امام رضا علیه السلام چه دلبستگی عمیقی به خواهرشان داشتند

وقتی از ارادت امام صادق به این  نوه شان که هنوز به دنیا نیامده بدانی

وقتی از محبت امام جواد علیه السلام به عمه عزیزشان بدانی ... حال ، حال دیگریست ...

 *************

خصوصا ما ... که رفته بودیم خونه ی فامیل ...     عمه علویه ساداتمان

عجب مهمان نوازیی بود ...

از قبل نماز ظهر تا قریب غروب دنبال جا گشتیم !   فکر کنم عزیزان عرب کشورشونو ول کردن اومدن قم و مشهد !!!  خوب جا خشک کردنا!!!!    ما هم که ایرانی های مهمان نوازو ....!!!!

یک سوئت هم پیدا نشد چه برسه به هتل و ...

همینطور  ساک و کیف به دست و بدن کوفته اومدیم روبروی گنبد توی خیابون نشستیم .

پاهامونو از توی کفش درآورده بودیم گذاشته بودیم روی کفشا!  

این سیده خانوم ما که دیگه واقعا بریده بود ... یه نیگا به ما یه نیگا به گنبد ...

ــ عمه جان ... این رسم مهمون نوازی نبود ... به شما میگن کریمه ...

من هنوز میخواستم باهاش صحبت کنم که بابا این چه حرفیه ... کلا درس اخلاق و از این حرفا !!! که یه آشیخی جلو اومدو گفت :  ببخشید میشه یه لحظه تشریف بیارید ؟!

پاشدم رفتم جلو و سلام و احوال پرسی ...

  پرسید شما زائرید ؟  خب بله  ...  

رفتنی هستید یا نه تازه اومدید میخواید بمونید ؟   میخوایم بمونیم ان شاءالله

حاج آقا ... تا هر چند روزی که خواستید قم بمونیم ما در خدمتیم ... هیچ تعارفی هم نداشته باشید ... یه خونه کوچیکی داریم ببخشید فقط یه چند دقیقه ای تا حرم راه داره ... که خونه هم واسه ما نیست واسه امام زمانه ... خونه امام زمانه . مهمون ایشونید ما هم خادم شما ...اصلا هم زحمتی نیست ما هم خیلی خوشحال میشیم .

خدا خیر داده اصلا نگذاشت ما حرف بزنیم ... همه حالات متصور رو خودش طرح کرد و برید و دوخت

چی باید میگفتم ؟!!! 

 

این داستان ادامه دارد ...

۱۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ بهمن ۹۱ ، ۱۱:۳۲
شیخ عبدالزهرا وثوقی
بسم الله الرحمن الرحیم

 

توی مدرسه یه برنامه ای راه افتاده که هر روز یکی از طلاب بین الصلاتین منبر ۵ دقیقه ای برن !

داشتم توی سالن جلو دفتر رد میشدم که اولین نفرو نوشته بود

۲۳ ربیع الاول .      شیخ عبدالزهرا وثوقی .      تقویم : ورود فاطمه معصومه سلام الله علیها به قم

 

توفیق اجباری !!!  منبر زیاد رفتم  اما جلوی اساتید و طلاب سخنرانی کردن یه کم استرس زاست

هیچی  ... به فرموده ی امیر المومنین علی علیه السلام گوش کردیم که از هر کاری که میترسی خودتو بیانداز توش !

دلو زدیم به دریا و بین الصلاتین هم در باره ی همین ورود حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها افاضاتی داشتیم !

 

 توی مطالعاتم برا منبر از یه موضوعی خیلی متاثر شدم. کاروان حضرت معصومه سلام الله علیها در راه مدینه به توس قبل از رسیدن به قم مورد ترور واقع میشن و تو این حادثه قریب به چهل مرد از یارانشون شهید میشن که از جمله اونها ۵ برادر حضرت رضا و معصومه بودن که علی الظاهر از همونجا در اثر تالمات و این مصائب خانم مریض شدن و تنها ۱۷ روز در قم بیشتر زنده نموندن .

بعدش هم روایتی از زندگی مرحوم ایت الله مرعشی نجفی  ... وقتی از ایشون درباره ی اقامتشون در قم سوال شده بود ، اقا فرموده بودن پدرشون که از زهاد و عباد نجف بودن چهل شب در حرم بیتوته کرده بودن یه شب مکاشفه ای میکنن که حضرت امیر علیه السلام به پدرشون میفرمایند : آسید محمود چه میخوای ؟! بگو تا بهت بدیم .

ایشون هم میفرماین دوست دارم قبر مادرم ، همسر بزرگوار شما رو بدونم کجاست تا زیارت کنم .

حضرت علی علیه السلام میفرمایند : که این نمیشه ... تقدیرالهی و خواسته ی خود فاطمه ی زهرا سلام الله علیها این بوده که قبرشان تا قیام مهدی آل رسول صلوات الله علیهم اجمعین مخفی بماند

ایشون عرض میکنن که پس من چطور حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا رو زیارت کنم ؟!

امیر المومنین علی علیه السلام میفرمایند که هر وقت دلت برای فاطمه زهرا سلام الله علیها تنگ شد و خواستی قبر او را زیارت کنی و ازثواب  زیارتش بهره مند شوی به زیارت قبر دخترش فاطمه معصومه در قم برو ... 

و ایت الله مرعشی گفته بودند به سفارش پدرم به قم آمدم و اکنون ۶۰ سال است که اولین زائر حرم حضرت معصومه علیها سلام هستم .

*************************************************

امام صادق علیه السلام:   وستدفن فیه(قم) امراة من ولدی تسمی فاطمه، من زارها وجبت له الجنه.

امام رضا علیه السلام :     مَن زارَها بِقُمَّ کَمَن زارَنی ...

امام جواد علیه السلام:     مَن زارَ قَبرَ عَمَّتی بِقُمَّ ، فَلَهُ الجَنَّةُ

*************************************************

هیچی ... ظهر اومدم خونه با علویه ساداتمون صحبتم کردیم و جریان منبر امروزو براش تعریفیدم.

یهو گفتم سیده ... بریم خونه عمه جانت ؟!! 

- کدوم عمه ؟!!

عمه جان کریمه ات ( سیده خانم سادات موسوی هستن ! )

سیده خانوم که دیگه داشت ذووق مرگ میشد ...  کی بریم ؟!!!  میریم ؟!!!! جدا ؟!!!! تروخدا ...؟!!  بــــــــــــــوق .... بـــــــــــــــــــــــــــــــــــوق (سانسور خبری !)

قرار شد من کلاس عصر حوزه رو برمو بیایم تا بریم ترمینال .

گفتم برا تو راه یه املت مشتی و پر پیازداغ و سیر داغ  با نون لواش ساندویچ کنن . عجب شامی بود ... با سس یکنفره چه هم شد !!

رسیدیم قم ...

(این داستان ادامه دارد ... )

 

۳۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ بهمن ۹۱ ، ۱۹:۵۰
شیخ عبدالزهرا وثوقی
بسم الله الرحمن الرحیم !

اختلاف سنی مون هشت ساله !  وقتی به دنیا اومد از خوشحالی توی بیمارستان بالا پایین میپریدم میخوندم :   هاااای من داداششش دارممممم  من دااااداش دارم !

پسری کاملا با معرفت و مهربوون !

اولین کسی که بلافاصله از اون مهمونی ای که گرفتیمو من اسممو عوض کردم کلا دیگه عبدالزهرا صدام کرد !!!  خدایی پسر خوش مرامیه!

خیلی هم دست و دل باز !!  پول تو دستش نمیمونه ! زوودی مهمون میکنه و کلا خووب خرج میکنه !

بماند که تازگی ها یه کم بی شرف شده!!!   اشکالی نداره ! اقتضاء سن بلوغشه !

از همون تقریبا هفت هشت سالگی با بین بچه های مسجد محلمون بزرگ شد ! البته هنوزم بچه ای بیش نیست ها

نمیدونم دقیقا چی شد ... اما بین بچه هامعروف شد به غلام !!!  غلام امیر المومنین !

چند روز پیش زنگ زده بود که  ... عبدالزهرا ثبت نام حوزه مشهد شروع شده ... اسم منو چطوری مینویسی؟!!!

خیره ان شاء الله ...  غلامی حیدرش استوار ! 


* کلا توی این دنیا یه داداش دارم که خیلی دوسش میدارم !

*اگه طلبه بشه ...   شانسش گرفته ... دیگه مامانش جلوش برا طلبه شدنش وا نمیسته ! مامانش الان طلبگی رو دوست داره و مادر  یک شیخه !

*ثبت نام حوزه علمیه خراسان خواهران و برادران شروع شد

 

 

۳۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ بهمن ۹۱ ، ۲۱:۳۳
شیخ عبدالزهرا وثوقی

علامه طهرانی(رحمه الله علیه) در کتاب روح مجرد مفرمایند:

استادم سید هاشم حداد(ره) می‌گفت: براى احترام کودکان نوزاد، خوب است قنداقه نوزادان را تا چند ماهگى در مجالس علم و محافل ذکر و حسینیه و محال (محل‌های) عزادارى که نام حضرت سید الشهداء(علیه السلام) برده مى‏‌شود ببرند؛ چرا که نفس طفل همچون مغناطیس است و علوم و اوراد و اذکار و قُدوسیت روح امام حسین(علیه السلام) را جذب می‌کند.

طفل گرچه زبان ندارد ولى ادراک می‌کند، و روحش در دوران کودکى اگر در محل یا در حال معصیت برده شود، آن جرم و گناه او را نیز آلوده خواهد کرد؛ و اگر در محل و یا حال ذکر و عبادت و علم برده شود، آن پاکى و صفا را به خود می‌گیرد.

نفس بچّه قابلیّت محضه است و آثار خوب یا بد را اخذ می‌کند و تا آخر عمر در وى ثابت می‌ماند.

می‌فرمودند: شما اطفال خود را در کنار اطاق روضه خوانى یا اطاق ذکرى که دارید قرار دهید! علماء سابق این طور عمل می‌‏کردند زیرا آثارى را که طفل در این زمان، کسب می‌کند تا آخر عمر در او ثابت مى‌ماند و جزو غرائز و صفات فطرى وى می‌شود. چرا که نفس بچه در این زمان، قابلیت محضه است؛ گرچه این معنىِ مهم و این سر خطیر را عامه مردم ادراک نکنند.

(روح مجرد، ص 95)

۱۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ بهمن ۹۱ ، ۲۱:۴۹
شیخ عبدالزهرا وثوقی
بسم الله الرحمن الرحیم

 

سلام علیکم ...

 

داشتم به قرص کامل ماه که خییییلی هم قشنگه نیگا میکردم

یاد سید افتادم ...

۱۸سالش بود ... مردانه جلوی خیلی رسوم غلط و فکرهای اشتباه واستادو ... گفت برام زن بستونید

روزها با سید بعد بحث درسا در این مورد حرف میزدیم ... یادش بخیر  این هم برا سید جوونمه ...

خلاصه ... رفتن خواستگاری دختر یکی از اساتید ... فکر کنم تقریبا ۱۵ سالش اینا بود عروس خانم

بعد مجلس خواستگاری موقع خدا حافظی پدر عرووس خانوم به بابای سید گفته بود : پسرعمو ... شام تشریف داشته باشید ... اصرار ...  

اونشب همین شام نمک گیرشون کرد!   آبدوخیار ...

بابای سید هم که از اون سپاهیا و جانبازای اهل حال و خاکی ...  کلی خوشش اومده بود از این صفا و بی آلایشی ... 

اینا در حالیه که پدر عروس خانم قریب الاجتهاده ...! (یعنی به لحاظ علمی خیلی کار درست )

بماند که سید ما هم قرار بود یه ده تایی برادرزن داشته باشه

بازم خلاصه ...   سید داستان ما مثل خودمون یه دو سه ماهی بیشتر تو عقد نبود ...

گذشت اولای خونه داریشون بود دیگه ...

یه شب بعد درس اومد تو مَدرَس یه نیگاش به ما و یه نیگاه با لبخندش هم به ماه ...

همینطور زل زده بود توی ماه ...

میگفت برا ما طلبه های متاهل این ماه شب ۱۴ دوتا قشنگی داره!!!

گذشت ...

بله ....      گذشت .....

این هم گذشت ...  بعده ها کاشف به عمل اومد که شهریه رو نیمه ماه میدن !!!!

بماند که اگه به لحاظ اقتصاد امروز بخواد نگاه کنیم طلبه ها زیر خط فقر ه نه ! زیر خط مطلق فقر زندگی میکنن !!!  اما باور کنید عمرا اگر طلبه ای که فهمیده و چشیده شهریه و مرحمتی امام زمان چیه ،همینو با درآمد های میلیونی .میلیاردی بعضی آقایون عوض کنه


*نیمه ماه است الان ! و امروز خاطره ی چندسال پیشو برا سید تعریف کردم ! 

*سید الآن یه فاطمه سادات کوچولوی گوگولی هم داره !

*عقد منو علویه ساداتمونم ابالزوجه ی سید خوند

*اینترنتمونم درست شد . دست بچه های مخابرات درد نکنه !

۲۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ بهمن ۹۱ ، ۲۰:۵۸
شیخ عبدالزهرا وثوقی
سلام علیکم بزرگوار رفقاء .....

۱۰ ثانیه وصل میشویم و باز دوباره  قطع ...  انگاری قرارست از این تعلقات دنیوی  به دوور باشیم  ! 

 

علویه ساداتمان نیز سلام میرسانند ....

۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ بهمن ۹۱ ، ۱۷:۱۱
شیخ عبدالزهرا وثوقی