بسم الله الرحمن الرحیم
عبدالزهرا هستم ... وثوقی /
در خانواده ای به دنیا اومدم که پدرو مادرم به نوبه ی خودشون در فامیل مذهبی ترین بودند.
از پنجم دبستان نماز هامو پیگیری میکردند تا بخونم . اما شاید به مخیله ی هیچ کدام از اهل فامیل هم خطور نمیکرد یک روزی من بشم شیخ فامیل !
بزرگترین اتفاق سنین نوجوانیم ( مســجــد ) بود .
افتخارمه بگم ؛ بزرگ شده ی مسجدم و خیلی مدیون این مکان مقدس .
شاید ساعات زندگیم در مسجد بیشتر از خونه ی پدر بود !
واقعا جاداره از اون روحانی سید و جوانی که حالا دیگه محاسنش رو به سفیدشدنه تشکر کنم.
جوانیش را به پای ما بچه ها گذاشت ...
اما ثمره ش شد تغییر کامل و کلی مسیر زندگی من و خیلی از دوستانم ...
شاید یکی از دلایلی که طلبه شدم دیدن برکت وجود یک طلبه بین مردم و خصوصا جوان ها بود .
مَن لم یَشکُر المَخلوق لَم بَشکُر الخالق /
سبب تغییر زندگی من مسجد و امام جماعتش ، همون سیدجوان بودن ... بحق مادرش فاطمه زهرا خدا خیرش دهد .
کار اجرایی ، مراسمات مذهبی ، جشن و ... زیاد داشتم .
هنرمندم ! کار با چرم ، طراحی ، فتوشاپ ، خوشنویسی و ...
بزرگترین و قشنگ ترین اتفاق دوران جوانیم ملبس شدن به لباس پر افتخار سربازی امام زمان است .
عمامه ... تیجان الملائکه /
آرزو داشتم روزی داماد فاطمه زهرا سلام الله علیها بشم ! با دختری از دختران بی بی ازدواج کنم ...
ممنون خداهستم و لطف حضرت مادر که این عنایت رو به ما داشتند .
در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن / شرط اول قدم آن است که مجنون باشی ...
خدارا شاکرم و بسیار بسیار بسیار خوشحال و راضی ام از بودنم بین سربازان و مرزبانان عقیدتی مولانا حجة بن الحسن المهدی روحی و ارواحنا العالمین لتراب مقدمه الفداء .
به امید لبخند شیرین و گوارای مادر خوبی ها ؛ صدیقه ی طاهره ، فاطمه زهرا سلام الله علیها ...
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم که در طریقت ما کافریست رنجیدن