طلبگی و هزار و یک ...

طلبگی و هزار و یک ...

بسم الله الرحمن الرحیم


×××××××××××××××××××
سرمایه محبت زهراست دین ما

ما دین خویش را به دو دنیا نمیدهیم
×××××××××××××××××××

طلبگی شغل نیست. رسالت است. مأموریت است. ادامه حرکت پیامبران الهی در طول تاریخ بشری است.

×××××××××××××××××××
غالب مطالب این تارنما قلم خود این حقیر هست و جریان کپی پیست به اینجا راهی ندارد .
×××××××××××××××××××
احتمالا به بزرگوارانی که آدرس نمیذارن جواب داده نخواهد شد .
×××××××××××××××××××
کلاً اعتقادی به تبادل لینک ندارم ؛ صلاح دونستید لینک کنید ، وبلاگ های فعال و ارزشی بدون تقاضای تبادل ، لینک خواهند شد .
×××××××××××××××××××
همسایه ی حضرت رضاییم ،هفته ای یک بار ، یک سلام به نیابت از مومنین و آشنایان سایبری هست ان شا الله.
×××××××××××××××××××
بحمد خدا روز ولادت حضرت جواد تو حرم امام مهربونی ها با یه طلبه سادات عهد یاری و یاوری بستیم و ولادت حضرت رضا رفتیم زیر یه سقف.

تنها امیدمان لبخند ‏‏صدیقه طاهره فاطمه زهرا ...
×××××××××××××××××××

عقیده دارم طلبگی جهاده ... اما همسر طلبه بودن جهاد اکبر است / خدا این کنیزای مخصوص حضرت زهرا را نصرت و تایید بفرماید .
بعضیاشون واقعاً از همه چیز زندگیشون ، از ارزوهای دنیویشون از حق و حقوقشون گذشتند تا خادمی سرباز امام زمان را کنند ... کثّرالله امثالهم /

×××××××××××××××××××


×××××××××××××××××××

چشم من و امر ولی ؛ جان من و سیّد علی /

بایگانی

۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شهدا» ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم

از اول خیلی توی خط  شهدا و جنگ و دفاع مقدس این حال و هواها نبودم ..

اما حسینیه کوچولوی شرهانی ... همونی که کلا یک  فرش بیشتر نمیخوره و یک قبه ی خیلی کوچیک داره ... 

همون وقتی که سعی میکردم کاملا عقلانی با این مسائل برخورد کنم و همه ی سعیم این بود که نکنه یه وقتی کاری افراطی مخالف با اصول انجام بدم

همون وقتی که حتی کفشهامو هم روی اون خاک های مقدس در نیاورده بودم  ...

همون موقع بود که  جلوتو از همه وارد حسینیه شدم ... هیچ نمیدونستم اینجا چیه !

همون موقع بود که یک حال عجیب ... یک جزبه ی کاملا ملموس و دوست داشتنی  گرفتم ...  

همون موقع بود که تا بخودم اومدم  دیدم گونه هام همه پراشک ... دارم زار میزنم ... هیچ خبری نبود ... نه صدایی نه کسی و نه روضه ای ...

همون موقع بود که تا بخودم اومدم دیدم از بین سیاهی های جلوی پنجره حسینیه نوری افتاده روی یک تابلو ...


در این مکان مقدس تا کنون پیکر مطهر بیش از 1000 شهید گمنام دفن شده ...


شهدا را باید درک کرد ...

من و شما حتی از وقتمون و راحتی مون هم حاضر نیستیم واسه دین بزاریم . کاری که امروز به همه واجبه

اما این جوونهای عاشق امام حسین ... خادم امیر المومنین و حضرت زهرا سلام الله علیها جونشونو مالشونو برا دین گذاشتن .... 

یاد زمان کودکیم افتادم ... مادرم چقدر صبورانه زحمت میکشید ... خون دل خورد و ما رو بزرگ کرد

یک مادر تا بچه اش رو یک جوان رعنا کنه ...   بخدا پیر میشه ...  بارها پیر میشه ..



چهارتا دسته ی گلشو داد .. تا اشک رهبرشو نبینه

چهارتا نور چشمشو میوه قلبشو داد تا دین تنها نباشه و امروز خودش تنها میشینه روبروی این عکسها ...

تنها نذاریم این مادرهارو ....

تنهاشون نذاریم با دین داریمون

تنهاشون نذاریم با حفظ حرمت ها .  تنهاشون نذاریم با مقید به نماز بودن . تنهاشون نذاریم با غیرت داشتن مرد بودن ... با عفت و حیا داشتن محجبه بودن ...


خیلی اتفاقی برای چند ماه کانال  کمیل و حنظله  با اجازه ی عراق دست بچه های تفحص بود و ماروهم بردن دیدن اون منطقه ...

یک گروه 40 نفره توی منطقه بودن که همه با هم اونجا شهید شده بودن و حالا  ایران  تونسته بود که اجازه تفحص اون قسمتو از دولت عراق بگیره ...

مادری رو از یک معبر بردن جلو ... منطقه کاملا مین گذاری شده بود . گفتن این مادراز بعد جنگ کار هرسالشه .. هرطوری شده میاد این منطقه ..  گفته بودن پسرش توی همین منطقه شهد شده ...

گریه میکرد ... زار میزد ...      پسرم .... سید ...  تو هم مثل مادرت  فاطمه زهرا سلام الله علیها قبرت معلوم نیست ...  پسرم  عیبی نداره زائری نداری ... میدونم مادرتون  حضرت فاطمه همیشه بهتون سر میزنه .. نکنه رفقای تفحص گرت پیدات کنن ... !! نکنه بیای شهر ها ...  شهر ها پر از گناه شده ...


یا علی


۲۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ تیر ۹۲ ، ۱۶:۳۸
شیخ عبدالزهرا وثوقی
بسم الله الرحمن الرحیم

برادران مسلمان ما ... مردم فلسطین ..

استواریتان مستدام ... عزمتان استوار ... ما نیز آنچه از عهده مان برآید را دریغ نمیکنیم ... حد اقلش تائید و ابراز همدردی تان است .

حد اقلش این است که ساکت نمی مانیم .

 آخر شیعه که باشی .. مقتدایت که حیدر شد ..تاب سکوت در برابر ظلم را دیگرنداری ...مظلوم هرکه میخواهد باشد

آخر اسم مظلومیت که می آید  بدنمان گر میگیرد .. یاد کوچه ها ! حکایت شیعه و مظلومیت حکایتیست جان کاه .. دیرینه ..کوچه های غربت و غم قحطی یک مرد بود .. خانمان در غارت بی غیرتی نامرد بود.. 

ما خوب میدانیم مظلومیت یعنی چه ! خدا لعنت کند هرکه را که ظلم کرد...  !! 

اللهم العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد و آخر تابع له علی ذالک ...

اما  یک راه بیشتر نیست .. شک نکنیم !    تنها راه ، راه ابی عبد الله است و بس ...

قدس هم باید کربلایی شود ... که جوانانتان را به یاد علی اکبر و قاسم جلو بفرستید ،که رشادهایتان رنگ ابالفضل العباس بگیرد ..

که به یاد امیر المومنین علی علیه السلام سینه تان را پر از حبش کنید و حیدری جلو بروید  ... نه حب هیچ کس دیگر .. !

که هر وقت طاقتتان سر آمد یاد نصیحت و تجربه شهدای ما باشید ..

ذکر لبامون تا که یا زهرا میشد    همه گره هامون وا میشد       همه گره هامون وا میشد

استواریتان که اینطور بوی خدا گرفت دیگر غمی ندارید ... میشود همان ( ما رایت الا جمیلا ! )

 

  یا الله ...   و بَذَلَ مُهجَتَهُ فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبادَکَ مِنَ الجَهالَهِ وَ حِیرَهِ الضَّلالَه

 یعنی خون جگر اش را داد ، خون گلوی خود را داد ، خون سر خود را داد ، خون آن بچه شیری را داد تا مردم را متدیّن کند ، مردم را عالم کند ، تا اگر  هرجا ماندی مقتدایت اوباشد و پایداریت استوار گردد . این معنی همان است که گفتم ... شیعه و مظلومیت حکایتیست عجیب ..

همان که گفتم ... حد اقلش این است که فردا در روز قدس با لبان تشنه در برابر حرم علی بن موسی الرضا حتی شده زیر آفتاب می آییم  عیبی ندارد ،به یاد تشنگی اماممان ..!!   اما تاب ظلم را نمی آوریم ..   ما بیاد مظلومیت آقایمان علی می آییم ! ما به یاد ظلم کوچه ها می آییم .. ما به یاد این شعر می آییم 

که   بر حاشیه برگ شقایق بنویسید گل تاب فشار در و دیوار ندارد  

حال مظلوم هرکه می خواهد باشد ..  خدا ظالمان را لعنت کند  !!!

یا زهرا

الشیخ عبدالزهرا وثوقی   (عُفی عنه)

یوم القدس ۱۴۳۳

۳۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ مرداد ۹۱ ، ۲۱:۱۵
شیخ عبدالزهرا وثوقی
بگذرد ... ایشالا امام زمان ظهور کنن ...  

 خدایا ... عظم البلا و برح الخفا و انکشف الغطا  و انقطع الرجا     

واقعا فقط مگر به امید مستعانیتت بتوانیم  سر کنیم و ارام شویم . الیک المشتکی ...

دست یاری دهنده ی با کفایتتان را آرزوست ... که بوده ... که هست ... که خواهد بود ...

اکفیانی فانکما کافیان    وانصرانی فانکما ناصران ... یا علی  و  یا محمد .  یا محمد   و  یا علی

 

 

خدایا ... اولی الامر  ، همانانی که فرضت علینا طاعتهم  که با این فریضه جایگاهشان را ، مقامشان را ، منزلتشان را به ما شناساندی ... خاطر خواه و سینه چاک و فدایی کم نداشتند ...

کسانی که از خود هیچ نداشتند و برای همین همچی داشتند !  کسانی که فانی شدند و همین شد که شدند باقی ...! کسانی که زلفشان را با زلف علی گره زدند ...

چقدر زیبا گفت استادم :   بچه ها زلفتونو به زلف امام حسین گره بزنید ... زلفتونو به زلف علی گره بزنید ... علی ...  امیرالمو ءمنین قبله العارفین صاحب ولایت مطلقه  همه کارمون در مبداءمونو در معادمون ... !!!

سلمان ها کم نبودند ... عمار ها کم نبودند ...  علی اکبر های خمینی هم کم نبودند !!!

ففرج عنا بحقهم فرجا عاجلا ... یا الله قریب باشد ... کلمح البصر باشد...او هو اقرب   ... دیگر تحمل غیبت مقصود و مرادمان سخت شده ... الیک اشکو ...     

اما اشکالی ندارد ... قطعا ما صاحب داریم ...

خودشان سلاممان رسانیدند .!!!!  چه لذتی دارد ...

به شیعانم  سلامم را برسان و بگو در هیچ حالی از امورشان غافل نیستم ...

 

حرف دلم را راحت نمیتونم بگم ...

همین کفایت میکنه ... صاحبان خرد خودشان تا آخرش را میگیرند ...

    

که روح الله ... که خاک قدم این پسر فاطمه زهرا طوطیای چشم من باد ...

که عبدخاضع درخانه امیرالمومنین بود ... براچه انقلاب کرد ؟!!!

انقلاب کرد تا برابش حرم بسازند ... ؟  خون دلها خورد ... علی اکبرها داد ... شب ها نخوابید ... گریه ها کرد ...  تا اینکه اگر روزی وفاتش با ولادت پدرش ... سیدش ... مولایش ... صاحبش ... تلاقی کرد علی را فراموش کنند و میلیاد میلیارد برای برای این سالگرد خرج کنند و ... بماند ... قلب من دیگر بیش از این تابش را ندارد ...

آه  ...    علی اکبر های خمینی کجائید ؟؟؟

 بازهم اشکالی ندارد ... 

 

مخاطبش  شعرش این دفعه کمی فرق دارد !!!  دقیقا همان کسانیست که فکرش را هم نمیکنند ...

گرگ ها خوب بدانند ، در این ایــــــل غریب

گر پــــــــــدر رفت تفنگ پدری هست هنوز

گـرچه نیکــــــــان همگی بار سفر بربستند

شیرمردی چو علی خامنه ای هست هنوز

گر امـــــــــام شهدا نیست کنون در برمان

خلف صــــالح و مظلوم ، علی هست هنوز



 

            

۲۹ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ خرداد ۹۱ ، ۰۹:۵۵
شیخ عبدالزهرا وثوقی

بسم الله الرحمن الرحیم

این پستو ننوشتم ، گذاشتم تعطیلات تموم شه . تو این مدت با یه عده ره آشنا و صاحب نظر ، در این باره گفت و گو داشتم . بله ... نیتجه اش همین شد : که اگر ساکت باشید و هیچی نگیدو همین روند بخواد پیش بره ، دیگه هیچی از اون روح و زلالی مناطق باقی نمیمونه ! شک نکید ... که البته متاسفانه کم و بیش یه اتفاقاتی افتاده .

شهدا برا چی رفتند ؟!      براکی رفتند ؟!   آرمان هاشون چی بود؟  وصییت هاشون چی بود ؟

 

بیایید واقعا خادم الشهدا باشیم

 

یعنی واقعا رفتند تا اروند کنار بشه یه بازار  بندری و زیارت کننده هاشون برن به قیمت خون شهدا جنس های ته لنجی و همه رقمه رو از یه عده فروشنده که معلوم نیست کی هستن و ... بخرن و اونجا هرروز رونق بازاریش بیشتر بشه !!!  

یعنی واقعا رفتند تا کاروانهای دانشجویی دختر و پسر از دانشگاههای سراسر ایران یه هفته کنار هم دیگه بیان و توی یک اتوبوس ! با هم باشن و برای شهدا گریه کنن!! یه عده دختر جوان دم بخت بدون محرم!

یعنی اونایی که خودشونو خاک درگاه ائمه هم نمیدونستن و به هیچ وجه جایگاهی برای خود نمیدیدند شهید شدند که یه عده هم از این طرف حقیقت یادشون بشه که بابا اینا هم  اگه رفتند بخاطر موندن یاد  خدا و ائمه و از یاد رفتن هرچه غیر از آن بوده! نه اینکه با همت بیشتر زیارتی برای شهدا تدبیر ببینیم باشکوه تر از ائمه ! اصل یادمان نرود هرچه هست علیست هرچه هست حسین است زهراست ابالفضل است مهدیست ...  که حرم امام بعد سلام به ابی عبد الله و حضرت رضا ، برگردیم روبه ضریح امام ! السلام علیک یا روح الله ...  خدا وکیلی اگر امام زنده بود چه میگفت ؟! راضی بود ؟!

یعنی اون همه رشادت و صلابت برای این بود که عکسشان را روی تیشرت های رنگ و وارنگ چاپ کنیم و تبلیغ ؟!!  الحمدلله آستین کوتاهش هم دیدیم !  بابا به خدا شهید شدن که راه روشن بشه! که خواب نمونیم . که بفهمیم ...   علماء علماء علماء   خودشونو مدیون علماء میدونستن به فتوای مراجع به جبهه ها اومدن  برای حفظ شیعه و مرجعیت و اسلام خونشونو بذل کردن ! حدیث میخواندند که مداد العلما افضل من دماء الشهداء

برا کارامون میریم در خونه ی علماء ؟!  یه دفعه پرسیدید که بشنوید عکس روی پیراهن مکروهه ؟!!  در نماز اشدٌ کراهت رو داره؟   آستین کوتاه برای پسراجلوی نامحرم حرامه ؟!

باور کنید این شهدا با ذکر ابالفضل العباس شهید شدن ! اینا غیرت داشتن تو روی نا محرم نگاه نمیکردن!  یا ایها الناس بخدا مدیون خون شهدا میمونید اگه ساکت باشید. نرفتن که بدون کنترل کادر مدیریتی محرم و نامحرم ،اکثرا جوانهای مجرد کنار هم ، بیان و چهارتا تانک و یه تل خاک ببینن و برن و ...!!!

این یکیش دیگه به من خیلی سخت اومد!  خادم الشهداء  ... خیلی هم خوب بود بسیار عالی و سازنده. ... از سراسر ایران در سایت کوله بار ثبت نام به عمل میاد و ده روز خادم الشهداء

اما نه دختر!  شمارو به خدا سیره ی همین بزرگوارن رو نگاهی بیاندازید ! سراسرحجب ، سراسر مردانگی ، سراسر غیرت ... به چه اجازه ای ناموس مردم را وسط صحرا ، بدور از خانواده و بدون محرمی به اسم خادم الشهداء بین آن همه نامحرم میگذارید ؟!

مگر حضرت زهرا نفرمودند بهترین چیز برای زنان این است که نه آنها نامحرمی را ببینند و نه نامحرمی آنها را ببیند

شهدا فدایی زهرا بودند ! انتظارشان از خواهران به جامانده شان کنیزی زهراست

تا مکتب جبهه خوب معنا نشود بار دگر آن روحیه پیدا نشود

 یاران بجا مانده مواظب باشیم خون شهدا فرش ره ما نشود!
۳۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ فروردين ۹۱ ، ۱۷:۲۳
شیخ عبدالزهرا وثوقی
بسم الله الرحمن الحیم

از فکه که برمیگشتیم گفتن موقتی قسمتی از کانال کمیل رو باز کردن . یه عده مشغول تفحص بودند یه عده هم منطقه رو واسه بازدید محیا کرده بودن

اینجا محل شهادت همونایی بود که امام فرمودند جزو فرشتگان و ملائکه الله هستند

همونایی که چندین روز تشنه محاصره شون کرده بودن

همونایی که آخر هم مثل مولاشون بالب تشنه شهید شدن...

منطقه ی عجیبی بود میگفتن بخاطر نوع مین ها و زمین و خاکش و استراتیژی کانال، هیچ کار نمیشه کرد. نه میشه مین ها رو درآورد و خنثی کرد بماند که بخاطر فرسودگی حساسیتشان هم بالا رفته، نه میشه پیکر شهدا رو درآورد و نه محل دقیقشان مشخص است . تنهاچیزی که مسلم است وجود پیکر مطهر قریب ۳۰ نفر از شهداست... مثل مادرشان زهرا .سلام الله علیها ... غریب و  پنهان

 از پشت سیم خاردارها ناخواسته آرام آرام ،اشکهایت به یاد غربت بقیع و سترقبر مادر این شهدا برگونه ات جاری میشود.

چیزی که قلب مارا سوزاند زمزمه های مادر رضا بود ...

پیرزنی با کمری خم!   ...  میگفتند هرسال میاد اینجا ...  پسرگلش اینجا شهید شده، هنوزم همینجاست،پشت همین سیم خاردار ها ...

زار میزد ... رضاجان ... رضاجان ... اینجا بوی مادرت فاطمه ی زهرا رو میده !!!... شماها اینجا غریب نیستین ، مادرتون بهتون سرمیزنه ...

رضا جان نکنه رفقای تفحص گرت پیدات کنن بیارنت شهر ها !!! شهرها پر از گناهه ............

بماند ... من که دیگه تاب نوشتنشم ندارم

یا علی

۱۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ فروردين ۹۱ ، ۱۱:۰۹
شیخ عبدالزهرا وثوقی

بسم الله الرحمن الرحیم

پیرو راه شاه شهیدانیم                                  در پناه حسین اهل ایمانیم

از ازل دل را به موج پرچمش بستیم                  هرکجا رفتیم و گفتیم با حسین هستیم

به او دل داده ایم یقین آزاده ایم                       سیه پوش غم و محرم زاده ایم

عزت و آبروی ماحسین است                           هم دنیا هم عقبی ما حسین است+

حسن آرام جانم               حسین روح و روانم

 

ما دلـیران خـاک ایرانیم                                   طـفل گـهوارۀ پیر جمارانیم

ما نترسیم از فریب کوفی و شامی                   با بصیرت و موج بیداری اسلامیم

غلام حیدریم به زهرا(س) نوکریم                      ولایت محور و  مطیع  رهبریم

با شهیدان ما پیمان خون بستیم                     چشم به راه گل فاطمه(ع) هستیم

حسن آرام جانم               حسین روح و روانم

 

در مصاف خصم زنده و بیداریم             به پای سید علی ، جان به کف داریم

هم نوا با رهبر آزاده میخوانیم                ما اشداء علی الکفار می مانیم

به او دل داده ایم یقین آزاده ایم               بدانند دشمنان که ما آماده ایم

از فتنه ما را ترس و واهمه نیست               تا وقتی رهبر ما خامنه ایست

حسن آرام جانم               حسین روح و روانم



چقدر زوود گذشت ...

عجب حالی بود ...

چه حال و هوایی داده بود پرچم های یا زهرا ( سلام الله علیها ) ، هر منطقه ای که میری دور تا دور ، نام آرامش بخش قلب علی ، به پیکرها و ارواح طیبه ی شهدا .وبه برکت اونا به زائرای این مناطق ،

مادری میکنه...

 

 نمیدونم ... اعتقاد داشتما... اصلا خودم تبلیغ میکردم و درباره ی این مسائل برا بقیه صحبت میکردم

اما شاید اگه خودم با تمام وجود حسش نمیکردم ،توی قلبم ایمان محکمی بهش نداشتم ... شاید ...

خدارو شکر ، برکت زیارت شرهانی بود و تفضل حضرت زهرا ...

تاحالا نرفته بودم جنوب . گفتن اولین جا میریم شرهانی ، رسیدیم وضوو گرفتیم رفتیم داخل حسینه . روضه ی حضرت علی اصغر و توسل به صدیقه ی کبری  گفتن بریم معراج ! من نمیدونستم چیه و کجاست !

همین عکس پایین معراجه ! ساده ی ساده. خاکیه خاکی ، با یه سقف کوتاه ، تاقبل از این فقط یکبار همچین حالی بهم دست داده بود.

سرمو خم کردم و وارد شدم . نهایتا اندازه ی یک فرش بود نشستم ... اصلا نمیدونستم اینجا کجا هست !فقط حال عجیبی داشتم ...   یا زهرا ...

به خودم اومدم دیدم گرروگر دارم اشک میریزم ناخودآگاه ...

خدای من مگه اینجا کجاست ؟!!  یه روزنه ی نوری از لابه لای سیاهی ها و کتیبه هاش ، جلوی معراج رو روشنتر کرده بود... چشمم افتاد به یه متنی که نوشته بود :

در این مکان مقدس تاکنون بیش از ۱۰۰۰ شهید گمنام منطقه شرهانی جای داده شده اند ...

عجیب بود ، عجب بود ...  عجب ... !

یاد غروب شلمچه

مظلومیت شرهانی

غربت پاسگاه زید

سکوت فکه

و غرش اروند و من و تو چه میدانیم اروند کیست؟

آری کیست! زیرا او زنده است به یاد شهدا و طنین فریاد غواصان غریب، هنوز هم که هنوزه در پیچش او به گوش می آید...

این سفر یه هفته ای خیلی حرف داره خیلی ، البته بیشترشو باید حس کنی ... واقعا گفتنی نیست ، واقعا...

جایتان خالی ، محضر کریمه ی  اهل بیت هم رسیدیم که ان شالله کامل کننده ی اجر زیارت یه هفته ای رفقا بود

تکمله دارد!   انشالله

۱۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ فروردين ۹۱ ، ۰۹:۵۷
شیخ عبدالزهرا وثوقی
 
 
این روزها خیلی حال غریبی دارم ! نمیدونم شایدم حال قریبیست ؟!
میگن یه عده عاشق از همه چیزشون گذشتن . حتی از زن و بچشون!!
این همون غیرت دینه که گفته بودم ! من تاحالا نرفتم جنوب . انشالله امسال راهیم.
 
قدمگاه شهیدان است اینجا                        محل رشد ایمان است اینجا
در اینجا پای مهدی بوسه می خورد           که تحت رحمت آن است اینجا
هزاران خاطره در خود نهفته                      کتاب عشق بازان است اینجا
ز اشک فاطمه دارد نشانه                         شبیه بیت الاحزان است اینجا
ز شب های پر از عطر مناجات                    همیشه نور باران است اینجا
در اینجا ترک عصیان می توان گفت           که الحق توبه آسان است اینجا
شلمچه از دوئیت دور مان کرد                   همان توحید پنهان است اینجا
شهادت را از اینجا می گرفتند                       زمین عید قربان است اینجا
در اینجا می توان آرامشی یافت                   محل ذکر رحمان است اینجا
اگر چه کس نفهمد حرف ما را                       قدمگاه شهیدان است اینجا
 
 
 
نامش را که عید نگذارید . مگر چه اتفاق خاصی افتاده ؟!
گلها روئیده اند؟ چمن ها سبز شده اند ؟! خب خوشا بحال بهائم !
عید ؟!!! نه نهایتش نوروز است ... یا سال جدید.
عید یعنی چه ؟ در عالم امکان چه رویداد مهمی رخ داده که نامش را عید گذاشته اند ؟
بیش از پانزده روز تعطیلی و خوشحالی برای درآمدن چمن ها ؟!!! محصل هایمان که قریب به یک ماه !
شادباش ! صدسال به این سالها !!! که البته اصلش هزارسال به این سالها بوده در مجوس !تخفیف داده اند !
خدایمان در این برهه از زمان شاد است یا از عید غدیر ؟ یا ولادت حضرت امیر؟
البته لطف کرده اند ! آنها هم یک روز تعطیل است!
 
باشد اقلا دراین تعطیلات بی حساب حسابی از خودمان بکشیم . که چکاره ایم ؟
باشد...باشد که یاد شهدا باشیم و باشیم که یاد شهدا باشد.
که رفتند تا بماند تا بیاید ذکر یا حیدر مدد.
پس لا اقل عیدش نگوئید
 

قابل توجه بزرگوارانی که شاید درست متوجه نشدند :
 
۱ .  حرف سر این است که عیدش ننامیم . در این روز لحظه ی تحویل سال اتفاق می افتد. خب الحمدلله که یک سال دیگر هم با محبت اهل بیت به پایان رسیده و از حضرت حق طلب توفیق بیشتر در بندگیش را طی سال جاری داریم. مسئلت داریم که محبت روز افزون پیامبر ختمی مرتبت و صدیقه ی کبری و پسر نازنینش مهدی زهرا را به ما تفضل کند . نهایتا روزی مثل لیله الرغائب که اعمالی خاص هم بعضا برایش روایت شده
۲.  بزرگترین عید شیعه ، عیدالله الاکبر عید غدیر است . آخر کمترید از اهل تسنن ؟! عید بزرگشان که  عید قربان باشد را با شکوه تمام برگزار میکنند .دید و بازدید، عیدی و شادباش . تبریک و یک هفته تعطیلی ! اگر قرار است پانزده روز از سال برای مناسبتی تعطیل باشد قطعا آن روز ،غدیر است. همه ی هویت شیعه به حیدر است و غدیر ! آیا غیرت دین اقتضای کمی اندیشیدن ندارد ؟  کاری ندارد جای تعطیلی ها عوض شود، خیلی هم جالبتر است  تعطیلات در فصل های مختلف میچرخید و تنوعش جذاب تر و زیبا تر بود!
ضمنا حرف هایم بی پشتوانه نیست !  امضای کلی از علما در دربردارد و توصیه شان به این کار . خیلی زود ابراز نظر نکنید ! 
۲۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ اسفند ۹۰ ، ۲۰:۰۵
شیخ عبدالزهرا وثوقی