ان شا االله عازم طبس هستیم !
سلام علیکم
عرض به خدمت بزرگوران اینکه ادامه مطالب آمادست! اما ما یه دنیا کاااااااار ریخته رو سرمون !
به شرط حیات ، ان شا الله ، تا سه روز دیگه برگشتم ادامه رو میزارم !
فقط چند تا خاطره ی قشنگ !
یکی اینکه خاله بزرگم با کلی شادی و تعجب اومد واسم جریانی رو تعریف کرد که از این قرار بود :
دیروز به نوه چهار سالش چندتا اسکناس عیدی داده بود ! اونم داد و فریاااد میزده که مامانی : چه همه عکس عبدالزهرا !!!
یکی دیگه .. این روزها که دید و بازدید و شکوهه نوروزه که ایام ، ایام فاطمیه هم هست ... خیلی هایی رو میشناسم که طول سال ریش نمی تراشن اما این روزها تراشیدند ..خیلی ها که طول سال با نامحرمی همکلام نمیشوند .. اما این روزها شدند.. خیلی ها نماز اول وقتشان در مسجد به هیچ وجه ترک نمشد .. اما این روز ها مساجدمحله ها که میروم قلیلی بیش مسجد نیامده بودند .. خیلی از دختران دسته گلی را میشناسم که طول سال حجابی اسلامی دارند اما این روزها ، گاها بدون رضایت خودشان حجابشان شاید دلی را بلرزاند ... خیلی هارا می شناسم طول سال را بانوانی فاطمی الگو هستند ... اما این روزها سر لباسی خریدی کفشی ... میهمانی ای ..آبرویی !!! آرامش از مردشان ستانده اند .
حدیثی خوانده بودم چندین سال پیش .. که هر مجلسی برپا شود و یادی از ما اهل بیت درآن نشود ان مجلس ، مجلس گناه است ... خودم سعی میکردم لا اقل یک دفعه گی .. هر دفعه به مناسبتی صلواتی چاق کنم !! گاهی هم مساله ای .. حدیثی ... دیروز که خانه ی مادر بزرگ رفته بودم ... مراسم عید دیدنی !!! همه بودند ... چندین ساعت ، همه چیز گفته شد .. از قیمت پسته و پرتقال تامسون، تا صحبت درباره ی چشم و هم چشمی ها و ... الا یادی ... ذکری مولایشان ... همانکه برایشان شب تا به صبح دعا میکند ... استغفار میکند ... شاید هم چشمانش گاه گاهی بارانی شود ...
دعای خیرتون بدرقه ی راهمون
یا علی
سلام
افرین !!! خیلی خوبه که میلی با من دوست بشی!!!!!