طلبگی و هزار و یک ...

طلبگی و هزار و یک ...

بسم الله الرحمن الرحیم


×××××××××××××××××××
سرمایه محبت زهراست دین ما

ما دین خویش را به دو دنیا نمیدهیم
×××××××××××××××××××

طلبگی شغل نیست. رسالت است. مأموریت است. ادامه حرکت پیامبران الهی در طول تاریخ بشری است.

×××××××××××××××××××
غالب مطالب این تارنما قلم خود این حقیر هست و جریان کپی پیست به اینجا راهی ندارد .
×××××××××××××××××××
احتمالا به بزرگوارانی که آدرس نمیذارن جواب داده نخواهد شد .
×××××××××××××××××××
کلاً اعتقادی به تبادل لینک ندارم ؛ صلاح دونستید لینک کنید ، وبلاگ های فعال و ارزشی بدون تقاضای تبادل ، لینک خواهند شد .
×××××××××××××××××××
همسایه ی حضرت رضاییم ،هفته ای یک بار ، یک سلام به نیابت از مومنین و آشنایان سایبری هست ان شا الله.
×××××××××××××××××××
بحمد خدا روز ولادت حضرت جواد تو حرم امام مهربونی ها با یه طلبه سادات عهد یاری و یاوری بستیم و ولادت حضرت رضا رفتیم زیر یه سقف.

تنها امیدمان لبخند ‏‏صدیقه طاهره فاطمه زهرا ...
×××××××××××××××××××

عقیده دارم طلبگی جهاده ... اما همسر طلبه بودن جهاد اکبر است / خدا این کنیزای مخصوص حضرت زهرا را نصرت و تایید بفرماید .
بعضیاشون واقعاً از همه چیز زندگیشون ، از ارزوهای دنیویشون از حق و حقوقشون گذشتند تا خادمی سرباز امام زمان را کنند ... کثّرالله امثالهم /

×××××××××××××××××××


×××××××××××××××××××

چشم من و امر ولی ؛ جان من و سیّد علی /

بایگانی
بسم الله الرحمن الرحیم

همون اوائلی بود که تازه به جیک و پیک افتاده بودیم ... منتظر یه جرقه برای انفجار !

مستعد یه برنامه واسه ی آموزش ..  منتظر یه مربی برای شاگردی ...

خدا خیرش دهد ... دعای خیرما اگر قابلی باشیم تا آخر عمر راهیش ..

امروز تازه اروم ارووم میفهمم معلمی یعنی چی ؟!! میفهمم درد جوونها داشتن یعنی چی ...

همه ی جوانی اش را گذاشت به پای ما ... شاید نهایتا بیست نفرهم نمیشدیم ... برای هر غصه ای ... هر تربیتی و تلاشی برای آدم کردنمان یک شاخه از محاسن پر ثمرش را برایمان سفید کرد ...

واقعا از زندگی اش .. جوانی اش ... رن و بچه اش برایمان مایه گذاشت ...

همیشه اول منبر هایش خطبه ای میخواند ... همه ی منبر یک طرف ...این خطبه یکطرف ... همه مان حفظش هستیم

این جمله از اوست ... همیشه صدایش در گوشمان است ...

( انسان متوسط بودن بد نیست ... انسان متوسط ماندن بد است )

از بس گفت ...هزاران بار بیشتر شنیدیمش !

ضمن دعایی برش میگرداند به قول مولانا علی علیه السلام ! که (( حب الدنیا راس کل خطیئه )) 

اینطور :  

خداوند تبارک و تعالی به حقیقت وجودی و مقامات ولویه ی حضرت امیر المومنین ،قبله العارفین ،صاحب ولایت مطلقه مولانا علی علیه السلام حب دنیارا که راس کل خطیه ست، ریشه اش را از قلوب ما برکند ...

که انسان متوسط بودن بد نیست .. انسان متوسط ماندن بد است ....

همین شد که پی خیلی چیز ها رفتیم ...  سعی کردیم متوسط نمانیم ...

والله نمیدانستیم خب ... کسی به ما نگفته بود ریش تراشی حرام است ...  اصلا معنی احتیاط واجب را نمیدانستیم ، چه برسد به فرقش با احتیاط مستحب!! پدر گلمان هم که کلا همیشه ۶ تیغه بودن ! (( الان نمی تراشه ها ! )) واقعا پدرم هم نمیدانست ...

 گاها در گعده ها و دورهم نشستنامون توی شبستان مسجد بعد نماز مغرب عشاء هی یه چیزی بیشتر یاد میگرفتیم ...

همین وقتها بود که شاید سعی میکردیم متوسط نمانیم ... من شهادت می دهم ... این مرد .. این سید حسینی ... این سرباز اما زمان وسیله بود مارا ... خدا ببخشدمان اگر گاهی برایش رنجشی درست کردیم ..    خود الله تعالی گفت ... من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق ...

 امام سجاد (عیه السلام) فرمودند : «خداوند در روز قیامت به بنده‌اش می‌فرماید:

اشکرت فلانا؟ فیقول: بل شکرتک یا رب. فیقول: لم تشکرنی اذ لم تشکره اشکرکم لله اشکرکم للناس؛

 آیا از فلانی تشکر کردی؟ او می‌گوید: پروردگارا، از تو تشکر نمودم. خداوند می‌فرماید: چون از او سپاسگزاری نکردی، شکر و سپاس مرا هم نکرده ای . آن گاه حضرت فرمودند: «شکرگزارترین شما در برابر خداوند شکرگزارترین شما در برابر مردم است»

سیدنا الاستاذ .. شیخنا ... اشکرک شکرا جزیلا .. اجرکم عندالله و رسوله جدک، و بنت روسوله جدتک..

**********

از همان کوچکتریمان سعی کردیم بیشتر بفمهمیم ...  دنبال چراها برویم ... اصلا همین مبنا بود که مارا به طلبگی کشاند... شکر ..

خیلی از موضوعات هم  همین است ... مادر آن متوسط بودیم و متوسط هم ماندیم .

این مسئله چهارشنبه سوزی و نیروز و ۱۳ به در هم همین است ... باور کنیم خیلی اش فقط موج است .. ندانسته عمل کردیم ... نپرسیده  و نفهمیده ترویج دادیم ...

*********************

ادامه و تحلیل جریان پست بعدی!

۱۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ اسفند ۹۱ ، ۱۰:۳۷
شیخ عبدالزهرا وثوقی
بسم الله الرحمن الرحیم

 

نزدیک نوروزیم ... فاطمیه هم در راهه ...

تعطیلات اولیه نوروز داخل فاطمیه ست ...

حرف دارم واسه زدن ... درد دارم واسه گفتن ...

میگم ان شا الله ..   امتحان فردامو بدم بعد !!!

به اذن الله خواهم نوشت از عقل ... از تامل و تفکر ... از بصیرت ... از منطقی بودن و از ملاک داشتن ..

از اینکه ما ملاک داریم ... عقل ... مذهب ...

از اینکه هرکارمان را برای بررسی اش باید به عقل و دین عرضه کنیم ... که قطعا عقل همانکه دین گفته را بر میگزیند ... قطعا ...

از اینکه خدایی ناکرده بدون  اراده و بدون ملاک و تفکر ، پیرو عقیده و سنتی نشویم ... که خیلی اوقات عامه ی مردم برموجی سوارند که به هیچ عنوان از مسیرش و عواقبش و خطراتش خبری ندارند .

از این خواهم نوشت ان شاءالله که عید چیست ... !  از کجاست ؟  چرا ؟!

از این خواهم نوشت که خیلی اوقات از همه مظلوم تر امام زمانمان ست ...

حتی درایام شهادت مادرش ... که تا قیامت خون گریه می کند ... اما ما هنووز نرسیده به ذنبال پیامک های پسته ایم !!   دیگه همین روز هاست که لباس های نویمان آمادست ... چیز دیگری به صد سال به این سالها که شهیده ای در این ایام فدایی شده ... نمانده ...

همین روزهاست که دیگر هدیه ها و صله ها و میهمانی ها و نشست ها و چراغانی ها و شادباش ها و تبریک ها در همه جا پر میشود ...

همین روزهایی که مهدی این امت دگر اشکی برایش نمانده ...

مینویسم  ان شا الله

مینویسم فقط برای همان مقتدایم ... همان که خاک پای مادرش از تمام دنیا و ما فیهایش برایم با ارزش تر است

 

یا علی مدد

۳۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ اسفند ۹۱ ، ۱۵:۰۸
شیخ عبدالزهرا وثوقی
بسم الله الرحمن الرحیم

«السرور یبسط النفس ویثیرالنشاط» شادی باعث انبساط روح و ایجاد وجد و نشاط می شود.

میزان‌الحکمه، ج ۴، ص ۴۳۶.

 

یکی دو روزه مشهد برف زیادی اومده !!!

ما هم هوایی کوه و دشت و طبیعت و تیوپ!!!

 

بماند که ما سه چهار بار سرسری روی برفها رفتیم ...که ...

بله رفتیم یه قسمتی که فقط یه عده کمی بودن اونم خانووم ...

- دونفره ... خانوادگی ...از اوون بالا سر خوردیم ....  دنگ ... چپه شدیم تا نصف هیکل رفتیم زیر برفها !!!

 

۲۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ اسفند ۹۱ ، ۱۵:۰۹
شیخ عبدالزهرا وثوقی
سوال یک عزیز بزرگوار :

/سلام 
پوشیه حجاب جالبیه اصلا حجاب عالی ولی  استفادش همه جا ممکن نیست,خانوم شما طلبه هستند و اکثر جاهایی که هستند یا خونه یا حوزه ولی خیلی از خانوم ها شاغل اند و مشاغلی مثل پزشکی دیگه اون خانوم نمیتونه توی بیمارستان حتی چادر بگذاره ,یه خانوم که نمیتونه فقط خانه داری کنه و بچه داری کنه منظورم اینه که هر کسی یه علاقه ای داره یکی خانه داری دوست داره یکی مهندسی عمران(که شما میگید ضرورتی نداره! که یه زن درش تحصیل کنه)( و کسی نمیتونه بهش بگه این رشته بکارش میاد یا نه) در ضمن دانشگاه که محل فحشا نیست شما اینجوری راجع بهش حرف میزنید! و ادامه حرفم راجع به پوشیه اینکه مطمئن تر و راحت تره واقعیت رو بگیم راحت تر نیست (حالا یه دختر میخواد ورزشکار شه! چجوری رو بگیره؟!)من با حجاب کامل کاملا موافقم و چادر رو خیلی دوست دارم ولی پوشیه برای زنی که میخواد فعالیت های اجتماعی مثل این شغل هایی که گفتم و خیلی مشاغل دیگه داشته باشه(نمیشه که غالب فعالیت های علمی و ورزشی و ... رو اقایون  انجام بدن کی میگه که زن نمتونه هم شاغل باشه تو رشته هایی که به قول شما بدردش نمیخورن هم فرزند خوبی تربیت کنه هم شوهر داری کنه  اتفاقا خیلی ها میتونند این کار ها رو انجام بدند و البته تو محیط خارج از خانواده حجابشون رو حفظ کنند و یه محیط گرم خانوادگی ایجاد کنند)تقریبا گذاشتنش امکان پذیر نیست یا خیلی سخته. لطفا اینقدر فعالیت های زن رو محدود نکنید(مثلا به این دلیل که برای اون راحت تره)

 



پاسخ سوال :


سلام بر یک مسلمان ...
احتمالا این از اخرین متونیست که بدون ادرس میاد و من جواب میدم !

اول اینکه ما باسیده خانممون همه جا با همین پوشش ( ما معمم و عیالمونم پوشیه ... ) رفتیم و میریم ...  از پیتزا فروشی بگیر تا هایپر مارکت و پروما و الماس شرق و کوهسنگی و پارک و کوه و مسافرت و ...    خیلی قشنگم میشه ... منتها یکم زکاوت میخواد وفکر ... که ما داریم    خودشون هم کاملا فعالیت دارن و میرن و میان ... تازه کلاس خیاطی ثبت نامش کردیم ...

بزرگوار ... ما کی گفتیم فقط پوشیه ؟!!!   خواهر مسلمانم ... عزیز دل ... ما اصلا کی گفتیم فقط چادر ؟!!!!!
اسلام حکم داره عالم داره مرجع تقلید داره  بزرگ داره ... حدود مشخص شده ... حجابی که ضرورته پوشاندن بدن از نامحرمه طوری که بدن نما نباشد و همه بدن الا کفین و وجه در صورت زینت نداشتن همه پوشیده بشه ...
چرا ... والله کسی دخترا رو از دانشگاه رفتن منع نکرده ... 
نگفته کسی ورزش نکنن دانشگاه نرن درس نخونن ... حرف مراقبت حد اکثریست ... یعنی اگر دانشگاه هم میخواد بره   توی انتخابش دانشگاهی رو حتی الامکان انتخاب کنه که دخترانست یا اینکه محیط سالم تری داره
اگه دانشگاه رفت حجابشو حیاشو چند برابر کنه چون خط مرز گناهه ...
من دانشجو بودم خوب میدونم محل فحشا هست یا نه ... که البته هم نگفتیم حتما هست ...
بله اگر کسی واقعا علاقه به پرستاری داره و خیلی براش مهمه هیچ کس اونو منع شرعی نکرده ... هیچ کس نگفته کارت حروومه .... چرا ... توصیش میکنن ... که نهایت مراقبتو بکن ... چون  نمیتونی چادر بپوشی توی اون محل حجابی رو انتخاب کن که کاملا اسلامی هست ... مقنعه ی بلندتر لباس راحت تر و گشاد تر ...
هیچ کس خانم ها رو محدود نکرده ... تاج سرن بانوان ...
اما یه حرفی هست که ما به هیچ عنوان .... به هیچ وجه ازش کوتاه نمیایم ... اصلا ...
اونم حرف مادرمون فاطمه زهراست ...
بهترین چیز برای یک زن اینه که نه نا محرمی را ببیند و نه نامحرمی اورا ببیند ...

حالا هیچ فرقی هم نداره که رو بگیره یا پوشیه بزنه ...  اصل چیز دیگریست ... منتها مسلما پوشیه خاطر جمع ترو راحت تره خب
این بهترین چیزه واسه یه بانو ... یعنی درجات بالاتری از تقوی و ایمان ...
هرکه میخواهد عمل کند صفایش را ببرد ... لذتش را بچشد یا علی ...

این یک ایدئولوژی ست ... یک جهان بینی ست  این محوریست که زندگی را میتوان بر اساسش تنظیم کرد ...

اگرم این کارو نکرد درحالی که حدود واجبشو حفظ کنه  ، گناه نکرده ... من قسم میخورم که گناه نکرده ..

اما بهترین رو هم برا خودش انتخاب نکرده ...
از این حرف والله کوتاه نمیایم ...

و اما ...
وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم ... که در طریقت ما کافریست رنجیدن

حسنات الابرار    =   سیئات المقربین

 معنای جمله «حسنات الابرار سیئات المقربین» این است که کارهای نیک خوبان برای مقربان عمل زشت محسوب می شود.
      بنا به آنچه در روایات فراوان آمده است مراتب ایمان و تقرب به خداوند متفاوت است و ایمان دارای درجات می باشد به همین جهت عمل نیک فردی که در درجه اول ایمان است برای کسی که در درجه بالاتر قرار دارد عمل زشت و بد محسوب می شود چون به همان میزان که شخص در رتبه بالاتر قرار دارد از او عمل بهتر و بالاتری انتظار می رود. مانند این که نوشتن خط به شکل کلاس ابتدایی برای دیپلمه زشت می باشد در حالی که همین خط را کلاس اولی بنویسد زیبا می باشد و نویسنده آن مورد تشویق واقع می شود. بنابراین کارهای نیک خوبان برای مقربان که در درجه بالاتری از لحاظ ایمان قرار گرفته اند دیگر حسنه نمی باشد بلکه در مقایسه با رتبه ایمانی او سیئه و عمل زشت محسوب می شود.


* ما ادعای خوب بودن نداریم ها ! نگید اینا خودشونو از مقربین میدونن!  دوست داریم خوب باشیم با دعای خیر شما خوبان !!!

*  به قول استادم انسان متوسط بودن بد نیست ... انسان متوسط ماندن بد است ... پس نگید ما رو چه به این کارها !


یا علی

۳۸ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۴ اسفند ۹۱ ، ۱۷:۳۷
شیخ عبدالزهرا وثوقی

بسم الله الرحمن الرحیم

طلبگی ما داستانی داشت ...

وقتی که میخواستم طلبه بشم رفتیم  محضر ایت الله زنجانی عریضه و عریضه کِشی

بماند که حضرت عللیه مادر مکرمه یه ربع بیست دقیقه ای برا آقا منبر رفتن ...
گفتیم اقا مادرمون راضی نیستن طلبه شم ...
تکلیف چیه ؟!!!
اقا فرمودن : پسرم ... طلبگی واجب کفاییست و احتیاج به اذن و رضایت پدر و مادر به هیچ عنوان ندارد ...

این ما بودیم
اما اگه میخوای توی این رشته و این علم به جایی برسی بدون رضایت مادر به جایی نخواهی رسید ....
و باز باری دیگر این ما بودیم

این شد که رفتیم دانشگاه ...

ما به تکلیفمون عمل کردیم ... مدتی نگذشت ... خودش با دستان پر محبتش مثل صاحب اسمش ...   فاطمه ی زهرا  مادرانه راهیم کرد  ...

دانشگاه و مکتب امام صادق  .... همان سپاه مهدی ... علیهم السلام.

حوزه علمیه دروس و معارف اسلام و اسلام شناسی ...

گردان سربازان ولی عصر ...

 

یا صاحب الزمان ...
من فدایی پدر و مادرم ... پدر و مادرم فدایی تو ...


* خیلی اوقات همینکه به وظیفت عمل کنی   خودشون دستتو میگیرن ...

* خیلی اوقات رضایت نیست .. اما رضایت کسب کردنیه دیگه !!!

* وقتی داشتیم خدا حافظی میکردیم ...  همه رفتند بیرون ... اقا صدام زدند ... اونجا چندتا طلبه ی دیگه هم بودن ...  فرمودند : برید حرم امام رضا ... التماس کنید ... خواهش کنید ...   راهتون میدن ان شاالله

*یاد اشکهای حرم بخیر ...

۱۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ اسفند ۹۱ ، ۰۹:۳۰
شیخ عبدالزهرا وثوقی
بله ...کریمه ی اهل بیت ... خانم ... دسته ی گل ...

دختر فاطمه  ...  همنام فاطمه ...    ریحانه و عزیز و لطیف و مهربان و خووب ... مثل مادر خوبش

شده تاحالا کسی به شما لطفی کنه که اصلا انتظارشو نداشتید ؟!!!  اصلا خودتونو قابل نمیدونستید ...

خدا وکیلی روم نمیشد نظر سمت گنبد موقره شون بندازم ...

اومدم نشستم  کنار علویه ساداتمون ...

-  سیده ... عمه جانتون ...  خانوم فاطمه معصومه ... خیلی مهربونن ... سیده ... اینجادنیا نخوای ها ... که ضرر کردی ... اینجا باید فراست داشته باشی ... باید زرنگ باشی ... خیلی چیز های بالاتر ... اینجا فقط حضرت زهرا بخواه ... اینجا فقط نگاه مادرت صدیقه ی طاهره بخوای ... فقط یه نگاه شیرین حضرت سیده النسا ... والله ... والله زندگیمون بیمه ست  ... دنیا و آخرت ... فقط یه لبخند شیرین ... یه چشم روی هم گذاشتن و سر تکون دادنشون ...

سیده ... امام زمان به احترام عمه بزرگوارشون و آبروی شما که سادات اولاد علی علیه السلامید جامونو هماهنگ کردن ...

- آقا عبدالزهرا ...یعنی چی ؟!! چی شد ؟  مگه چی میگفتن  اون آقا ؟!

- هیچی گفتن یه خونه ای هست که اونم واسه امام زمانه ... هرچندروزی که خواستید تشریف داشته باشید هم ما در خدمتتونیم..

 (همه چی .. همه کائنات به دست امام زمانه ... اما طلبه ها در عهد طلبگیشون از همون اول ... همه ی زندگیشون ... زن و بچشونو همه ی وقتشونو وقف صاحبشون رهبرشون امامشون کردن)

حال عجیبی بود ... سیده خانوم ما همینطور یه چیزی زمزمه میکردو به گنبد نگاه میکرد ... آروم آرووم ...اشکاش از زیر پوشیه ش همون حجابی که به عشق مادرش و به راهش باشوق انتخاب کرده ، دیده می شد .

بله ... یادمون باشه ... هیچ وقت رومونو از در خونه ی این خانواده برنگردونیم ...این توصیه امام صادق علیه السلامه ...

 عادتکم الاحسان و سجیتکم الکرم ...

عجب خونواده ی گلی بودن ... ما شاء الله ... طلبه ها اکثرا با صفان ... اما بعضیاشون واقعا یه صفای دیگه ای دارن ...   واقعا با آرمان هاشون زندگی میکنن ...   شاید توی این خونه ها ادم راحت تر بتونه با خدای خودش خلوت کنه ...

عید الزهرا عقد کرده بودن ... خیلی کار جالبی ... من اینطورشو نشنیده بودم تاحالا ...

متعه یا همون صیغه ... یا همون ازدواج موقت ... بخواین نخواین حلاله ... سنته نبوی ... بجاش خووبه و نوووره ... بله کسایی که هضم اینمطلب سخته براشون زوود داغ نکنن ... توی موضوعات مطالب یه پست دراین باره  در این باره نوشتم اونو حتما بخونن.

یه هفته اول محرمیتشون ... عقد موقت ... یعنی همون صیغه که سنت هست رو خونده بودن ... تا به کووری چشم هرچی مخالفه و خلیفه ی ثانوی ! به فرموده ی امام صادق مخالف که نه موافق و عامل به این اصل بوده باشن ... بعد یه هفته عقد دائم میخونن ... تا هم به این سنت حسنه عمل شده باشه و هم صیغه ایشون همون خانم گل دائمشون بوده باشن ... (طرفداری از بانوان مکرمه  ... دعا یادتون نره !!!)

 عید غدیر هم رفته بودن خونه خودشون ... اربعین هم کربلا معمم شده بود ... یه چیزی مثل خود ما ...

زوود تند سریع ... کیفیت را تجربه کنید !

خونه یی کاملا ساده ... فقط همون وسایل ضروری زندگی ... فقط ..

نه لوستر ... نه مبل ... نه چوبو و گنجه و .. نه وسایل آنچنانی ...

بخدا اگه زندگی ها و توقع ها همینطور باشه به قسم حضرت عباس ... خیلی از همین جوانهایی که حتی جرات مطرح کردن امر ازدواجو با خونوادهاشون نمیکنن .. سه ماهه سر خونه ی خودشونن ... اشکالی نداره ... اونایی که میخوان با تجملات باشه و توقع لباس عرووس انچنانی و تالار اینچنانی و ... هم اصلا دل سوزی براشون نیست ... نوش جونشون ... جدی میگم ... صبر کنن تا فرجی بشه ...

یعنی چی ؟!!! هم پسر ها هم دختر ها ... محورها یادشون شده ... قدیم میگفتن به پسری که اهل مسجد نیست دختر نمیدیم ... که حدیثم هست ... شما رو به خدا پسر امروز ما باید چی داشته باشه تا دخترمونو بدیم ؟!!!   از اون طرف ... دختر باید چه ویژگی هایی داشته باشه ؟!!  اینکه محجبه باشه عفیفه باشه   یا نه درس خونده و دانشگاه رفته باشه ؟!!   با کلاس باشه ! عروسک باربی باشه ! خوش پوش باشه

یادمون شده که دختر باید نفسش آرووم باشه ... باید مطیع باشه و فروتن ... باید مادر باشه ...مهربان ونرم ... نه اینکه مهندس عمران باشه و ... تقصیر خودمونه همه چی ...

ما ازدواج کردیم ... هیچی هم نداشتیم ... شد ... والله شد ... همه چی هم اومد !  البته به قول بنده خدا میگفت امام زمان رابین هود شما طلبه هاست ... ... استغفر و استغفروالله ..خ

 بله دیگه .. جمعه صبح هم رفتیم جمکران ... حالی بود .. بعدشم ناهار  که دوتا سیده خانم ( خانم این بنده خدا هم سادات بودن ... اون ن هم سادات موسوی ... خلاصه دختر عمو ها هم دیگه رو گیر آورده بودن ! ) درست کرده بودنو رفتیم روی یه کوی اون بالا بالا ها خوردیم ... دو شیخ معمم و دو خانم پوشیه ای!!

گفتم پوشیه ...  عجب حجاب خوبی هم هستا !    در حقش جفا شده ... یکی اینکه کمتر استفاده میشه .. اما من توی این یکی دوسال خیلی بیشتر دیدم  ... واقعا روی آوری به این حجاب بیشتر شده ...

یکی دیگه هم اینکه این حجاب اصول داره ... فلسفش دفع نظره ... نه اینکه یه پوشیه با چاک بزرگ این چشم و ابروی اصلاح شده و ارایش شده رو توی ویترین بزاری که هزار بار بیشتر جلب توجه کنه !!!! 

  

 خدا اونایی رو که قلبشون مریضه و از این حماقت ها میکنن رو اگه قابل هدایتن ،هدایت وگرنه... لعنتت بر آنها  فضاعف علیهم العن منی و العذاب الالیم ...

اخه عزیز دلی که واقعا نمیفهمی داری چکار میکنی ... چادر قداست داره ... پوشیه قداست داره ... حق نداری  هرطور دلت خواست باهاش رفتار کنی ...

نکته ی قابل توجه ... به پوشیه کارنداشته باشید ... یه ابزاره ... مدل های مختلفش هم در فرهنگ های مختلف وجود داره ... پوشش صورت خانم ها یه مساله ایست فقهی در دین اسلام ... مساله ای که در ادیان مختلف ... حتی در ایران باستان و در زرتشت هم خیلی محکم وجود داره ... و اینکه یشینه ای کاملا تاریخی هم داره ...

همین الان کثیری از مراجع پوشاندن وجه و کفین ( همونی که به ما میگن استثنا شده ) رو احتیاط واجب میدونن و این در شرایطیست که صورت و دست ها زیوری نداشته باشه

و به فتوای همه ی مراجع عظام تقلید پوشاندن وجه و کفینی که اصلاح ابرو شده ارایشی داره حتی کمش .. ناخن بلندی داره لاک زدست .. انگشتر یا النگو داره واجبست ...

چقدر توی خیابون خانم های محجبه یی رو میبینید که با هم چادر روشونو میگیرن ؟!!! خب همینه بالام جان ...پوشیه همونه !!   کسی نمیگه پوشیه ... میگیم پوشوندن صورت از نامحرم حالا میخواد با رو گرفتن یا با پوشیه ... اما مزیت پوشیه اینه که مطمئن تر هست و راحت تره ...

ضمن اینکه سیره ی اهل بیت هم بوده ...

این بود سفر خوب ما با مهمان نوازی میزبان مهربانش ...

برگشت هم عقب اتوبوس خالی بود ... از قم تا هم مشهد خوابیدیم ... (البته نمازم خوندیما!) ولی واقعا باقیشو ۱۴ ساعت خوابیدیم ...

یا علی

۴۵ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۵ اسفند ۹۱ ، ۱۸:۴۴
شیخ عبدالزهرا وثوقی
سلام حاج آقا، خدا قوت!
یه سوال؟؟
اینکه خودتون رو عبد غیر خدا دونستید تو اسمتون اشکال نداره؟
لطفا با توضیح...
باتشکر
[خط فاصله]
 سلام بزرگوار
در خدمتم ...
قبل جوابتون یه تشکر ...
بابت ادبتون ...   امروز خیلی ها دیگه اصول و آداب فراموششون شده .

ببینید یه چیزایی ادبه ... شعوره ...

من خیلی از بی شعوری ها رو از طرف جهال نسبت به علما دیدم ... همونطور که زمان پیغمبر هم بوده

اینو بارها گفتم ... بازم میگم ...

این لباسو که ما تنمون کردیم از بچه گی فداییش  بودیم ... براش حرمت قائل بودیم . اصلا چون برا این لباس ارزش قائل بودیم تنمون کردیم .

پس اینو متوجه باشید ... یه طلبه خودش باید بیشترین احترامو برا لباس طلبگیش حفظ کنه ...

همه ی مسلمین هم موظفند به وجود این لباس احترام بزارند ... و از همه بیشتر خود این طلبه هست

پس احترام ما قطعا به این لباسه ! لذا اگه کسی این لباسو بهش اهانت کرد به پیغمبر اهانت کرده ... با امیر المومنین اهانت کرده ... به حضرت مهدی علیهم السلام جسارت کرده ...  

به سید بن طاووس اهانت کرده ... به شیخ مفید ... به مرحوم قاضی ... به علامه طباطبائی اهانت کرده به ایت الله بهجت اهانت کرده  والله فردای قیامت جواب اینارو نمیشه داد ها !

نصیحت هم به همه شما ... توی مسئله ای اگه براتون سوالی پیش اومد... خصوصا اگه سوالتون در اموری بود که طرفتون شاید خبره در اون مساله باشه ... اول اشکال نکنید ... بخدا این گستاخیه ...

سوال ... انسان میتونه مشکلشو بپرسه نه که بی گدار به آب بزنه

یه نماز جماعتی برگزار شده بود همه علما فضلا ... امام جماعت از مراجع معروفی که حتی نسلشون همه عرب زبانند بود

یه آقایی که یه هفته بود کلاس تجوید قرآن میرفت بعد نماز اومدو به این مرجع عالیقدر ... با یه جسارتی ...  که حمدتو برام بخون !   اشتباه خوندی!! .... الله اکبر

انقدر با متانت این عالم جوابشو داد ...

کاشف به عمل اومد استاد تجوید اون آقا  از شاگردای جوان این مرجع بزرگوار بوده!

به هر حال از ادب و حجبتون ممنونم

***********************************

*****************************************

اما جواب
نه خواهرم ...
در عبد مثل خیلی کلمات دیگه مشترک لفظی هست ...  مثل غلام ... به معنی بنده به معنی کاملا مخالف یعنی ارباب ، به معنای فرزند و ... استعمال میشه
یعنی گاها کلمات در ادبیات عرب دو معنای دقیقا مخالف دارن !!!

اما عبد ... چندین معنی داره ... یکیش بندست ... ( و خود بنده هم بماند که دو معنی دارد : بنده ی خدا که خدا را میپرستد ... و بنده ای که خریداری میشده و در اسلام احکام خاص خودشو داره )
یکی دیگش به معنای کسیست که تحت عنایات و تربیت و رحمت مضاف الیه اسم بزرگ شده .
مثلا در عبدالمطلب که بار ها این اسم مبارکو شنیدید ... اسم حضرت عبدالمطلب ((شیبه)) بوده ... که از کودکی تحت تربیت برادش جناب مطلب بزرگ شده ... لذا به او عبد المطلب خطاب میشده ...

از این قسم اسما  دربین علمای شیعه بسیار موجود هست ...
مثل آیت الله حاج سید عبدالرسول شریعتمداری جهرمی
مثل آیت‌الله حاج میرزا عبدالرسول احقاقی
مثل مرحوم آ شیخ عبدالزهرا کعبی  که کتابهایی هم از ایشون موجودست
مثل آیت الله العظمی سید عبدالعلی آیت اللهی
مثل آیت الله سیّد عبدالحسن نجفی
مثل ایت الله عبد الحسین دستغیب ... اولین شهید محراب
مثل ایت الله علامه عبدالحسین امینی
مثل آیت الله عبدالباقر هزارجریبی غروی
مثل آیت‏ الله حاج سیدعبدالرضا حسینی شهرستانی
مثل آیت الله عبدالرضا کفائی
مثل ایت الله سید عبدالهادی حسینی شاهرودی
مثل آیت الله عبد الهادی شیرازی
مثل آیت الله حاج شیخ میراز عبدالجواد تبریزی
مثل آیت الله حاج شیخ عبدالجواد جبل عالمی سدهی
مثل آیت الله عبدالمهدی مطر

یه نوشته دیگه ای هم داخل موضوع (چرا عبدالزهرا) دارم که میتونه مفید باشه


الاحقر الراجی رحمت ربه  الشیخ عبدالزهرا وثوقی- عفی عنه
یا علی مدد

۳۹ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ بهمن ۹۱ ، ۱۱:۳۸
شیخ عبدالزهرا وثوقی
بسم الله الرحمن الرحیم

 

بله ... رسیدیم قم ...

به زیارت فاطمه معصومه سلام الله علیها .  این بانوی مکرمه ی موقره ی جلیله جمیله ی عفیفه

این بانوی دوسرا ...این دختر فاطمه زهرا  این فرزند امام و خواهر امامو عمه ی امام ...

نمی دونم چرا ... از خیلی های دیگه هم شنیدم اینو... ما مشهدی ها توی قم معمولا احساس غریبی و غربت نداریم .... انگار حرم امام رضا اومدیم ...  بماند که خانم واقعا پذیرایی عجیبی از زوارشون دارن ...

الحق که کریمه ی اهل بیتن ...

رسیدیم ترمینال و بخاطر باحالی هوا و علاقه ی سیده خانم برا قدم زدن کنار آقاشون ،از اونجا یه مسیری زیادیو پیاده اومدیم ...

گنبدلطیف و با وقارشون از دور قوت قلبیه واسه زائرشون ...

 

 

اول رفتیم و یه زیارت کردیم و برا همه کسایی که التماس کرده بودن دعا کردیم

السلام علیک یا فاطمه و بنت فاطمه

السلام علیک یا بنت رسول الله ... السلام علیک یا بنت ولی الله ...

در تمام تاریخ اهل بیت فقط دوجاست که یه جمله ی منحصر به فردی استعمال شده ...

(( فداها ابوها ... ))

پیغبر صل الله علیه و آله و سلم و امام موسی کاظم  علیه السلام .

حضرت فاطمه ی معصومه عالمه ای بودند ... عالمه ی علوم معارف اسلامی ... عالمه کتاب الله ...

وقتی که گروهی از نقاط دور به مدینه اومده بودن به زیارت پسر رسول خدا و امامشون تا هم وجوهات شرعیشونو به امام برسونن و هم سوالاتشونو از حضرت بپرسن ... از قضا حضرت موسی بن جعفر علیه السلام برای کاری به خارج مدینه تشریف برده بودند.

خب ماهها انتظار برای این دیدار ارزشمند توقع وصال میطلبد ... اما خب شرایط اینطور رقم خورده بود و اهل شهر هم که حدودی در جریان امور حضرت بودن گفتن که اومدن آقا هیچ مشخص نیست !

وجوهات شونو به نائب حضرت تقدیم کردند اما بی جواب ماندن سوالاتشون بعد از گذروندن این سفر طولانی چیزی نبود که بتونن ازش بگذرن

اما الا ای حال خب حضرت نبودن !  و قافله هم از این بابت  واقعا ناراحت و رنجیده بودند ...

خبر خوبی قافله را آمد ...

دختر مکرمه ی موسی بن جعفر فرمودند که پرده بکشید و حائلی ...

تک تک آمدند و سوالاتشان را و جوابی را گرفتند ...

خوشحال از اینکه دست خالی برنگشته عزم رجعت کردند ...

انکه دخترش را اکرام کند ... خود او را اکرام کرده ...  زودی جوابش را میدهند...

در راه اتفاقا ... اما  من میگویم نه ... اتفاقا نه ...  این جواب اکرام دخترش بود ...

در راه به موسی بن جعفر  امام کاظم علیه السلام برخوردند .

قضایا را تعریف کردند برای  آقا ...   اما خیلی مشتاق بودند تا جواب های خانم فاطمه را به امامشان عرضه کنند ....!!!   سوالهایشان با جوابهای آن مخدره مکرمه برای امام کاظم تقریر کردند ...

امام همینطور گووش میکرد ... و سری به نشان تایید تکان میداد ... 

با بغضی در گلو و نمی در چشم ...  فرمدند ... فداها ابوها ...   ۳مرتبه... فداها ابوها ... فداها ابوها ...

           

******************************************

وقتی این ها را بدانی و به زیارتشان بروی حال ، حال دیگریست ...  

وقتی بدانی خدا جلال و وقار حضرت زهرا را در این دختر عزیزشان قرار داده ... وقتی بدانی هر وقت دلت برای چنگ انداختن به ضریح حضرت زهرا تنگ شده باید به زیارت این بانو بروی  ...

وقتی بدانی امام رضا علیه السلام چه دلبستگی عمیقی به خواهرشان داشتند

وقتی از ارادت امام صادق به این  نوه شان که هنوز به دنیا نیامده بدانی

وقتی از محبت امام جواد علیه السلام به عمه عزیزشان بدانی ... حال ، حال دیگریست ...

 *************

خصوصا ما ... که رفته بودیم خونه ی فامیل ...     عمه علویه ساداتمان

عجب مهمان نوازیی بود ...

از قبل نماز ظهر تا قریب غروب دنبال جا گشتیم !   فکر کنم عزیزان عرب کشورشونو ول کردن اومدن قم و مشهد !!!  خوب جا خشک کردنا!!!!    ما هم که ایرانی های مهمان نوازو ....!!!!

یک سوئت هم پیدا نشد چه برسه به هتل و ...

همینطور  ساک و کیف به دست و بدن کوفته اومدیم روبروی گنبد توی خیابون نشستیم .

پاهامونو از توی کفش درآورده بودیم گذاشته بودیم روی کفشا!  

این سیده خانوم ما که دیگه واقعا بریده بود ... یه نیگا به ما یه نیگا به گنبد ...

ــ عمه جان ... این رسم مهمون نوازی نبود ... به شما میگن کریمه ...

من هنوز میخواستم باهاش صحبت کنم که بابا این چه حرفیه ... کلا درس اخلاق و از این حرفا !!! که یه آشیخی جلو اومدو گفت :  ببخشید میشه یه لحظه تشریف بیارید ؟!

پاشدم رفتم جلو و سلام و احوال پرسی ...

  پرسید شما زائرید ؟  خب بله  ...  

رفتنی هستید یا نه تازه اومدید میخواید بمونید ؟   میخوایم بمونیم ان شاءالله

حاج آقا ... تا هر چند روزی که خواستید قم بمونیم ما در خدمتیم ... هیچ تعارفی هم نداشته باشید ... یه خونه کوچیکی داریم ببخشید فقط یه چند دقیقه ای تا حرم راه داره ... که خونه هم واسه ما نیست واسه امام زمانه ... خونه امام زمانه . مهمون ایشونید ما هم خادم شما ...اصلا هم زحمتی نیست ما هم خیلی خوشحال میشیم .

خدا خیر داده اصلا نگذاشت ما حرف بزنیم ... همه حالات متصور رو خودش طرح کرد و برید و دوخت

چی باید میگفتم ؟!!! 

 

این داستان ادامه دارد ...

۱۷ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ بهمن ۹۱ ، ۱۱:۳۲
شیخ عبدالزهرا وثوقی
بسم الله الرحمن الرحیم

 

توی مدرسه یه برنامه ای راه افتاده که هر روز یکی از طلاب بین الصلاتین منبر ۵ دقیقه ای برن !

داشتم توی سالن جلو دفتر رد میشدم که اولین نفرو نوشته بود

۲۳ ربیع الاول .      شیخ عبدالزهرا وثوقی .      تقویم : ورود فاطمه معصومه سلام الله علیها به قم

 

توفیق اجباری !!!  منبر زیاد رفتم  اما جلوی اساتید و طلاب سخنرانی کردن یه کم استرس زاست

هیچی  ... به فرموده ی امیر المومنین علی علیه السلام گوش کردیم که از هر کاری که میترسی خودتو بیانداز توش !

دلو زدیم به دریا و بین الصلاتین هم در باره ی همین ورود حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها افاضاتی داشتیم !

 

 توی مطالعاتم برا منبر از یه موضوعی خیلی متاثر شدم. کاروان حضرت معصومه سلام الله علیها در راه مدینه به توس قبل از رسیدن به قم مورد ترور واقع میشن و تو این حادثه قریب به چهل مرد از یارانشون شهید میشن که از جمله اونها ۵ برادر حضرت رضا و معصومه بودن که علی الظاهر از همونجا در اثر تالمات و این مصائب خانم مریض شدن و تنها ۱۷ روز در قم بیشتر زنده نموندن .

بعدش هم روایتی از زندگی مرحوم ایت الله مرعشی نجفی  ... وقتی از ایشون درباره ی اقامتشون در قم سوال شده بود ، اقا فرموده بودن پدرشون که از زهاد و عباد نجف بودن چهل شب در حرم بیتوته کرده بودن یه شب مکاشفه ای میکنن که حضرت امیر علیه السلام به پدرشون میفرمایند : آسید محمود چه میخوای ؟! بگو تا بهت بدیم .

ایشون هم میفرماین دوست دارم قبر مادرم ، همسر بزرگوار شما رو بدونم کجاست تا زیارت کنم .

حضرت علی علیه السلام میفرمایند : که این نمیشه ... تقدیرالهی و خواسته ی خود فاطمه ی زهرا سلام الله علیها این بوده که قبرشان تا قیام مهدی آل رسول صلوات الله علیهم اجمعین مخفی بماند

ایشون عرض میکنن که پس من چطور حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا رو زیارت کنم ؟!

امیر المومنین علی علیه السلام میفرمایند که هر وقت دلت برای فاطمه زهرا سلام الله علیها تنگ شد و خواستی قبر او را زیارت کنی و ازثواب  زیارتش بهره مند شوی به زیارت قبر دخترش فاطمه معصومه در قم برو ... 

و ایت الله مرعشی گفته بودند به سفارش پدرم به قم آمدم و اکنون ۶۰ سال است که اولین زائر حرم حضرت معصومه علیها سلام هستم .

*************************************************

امام صادق علیه السلام:   وستدفن فیه(قم) امراة من ولدی تسمی فاطمه، من زارها وجبت له الجنه.

امام رضا علیه السلام :     مَن زارَها بِقُمَّ کَمَن زارَنی ...

امام جواد علیه السلام:     مَن زارَ قَبرَ عَمَّتی بِقُمَّ ، فَلَهُ الجَنَّةُ

*************************************************

هیچی ... ظهر اومدم خونه با علویه ساداتمون صحبتم کردیم و جریان منبر امروزو براش تعریفیدم.

یهو گفتم سیده ... بریم خونه عمه جانت ؟!! 

- کدوم عمه ؟!!

عمه جان کریمه ات ( سیده خانم سادات موسوی هستن ! )

سیده خانوم که دیگه داشت ذووق مرگ میشد ...  کی بریم ؟!!!  میریم ؟!!!! جدا ؟!!!! تروخدا ...؟!!  بــــــــــــــوق .... بـــــــــــــــــــــــــــــــــــوق (سانسور خبری !)

قرار شد من کلاس عصر حوزه رو برمو بیایم تا بریم ترمینال .

گفتم برا تو راه یه املت مشتی و پر پیازداغ و سیر داغ  با نون لواش ساندویچ کنن . عجب شامی بود ... با سس یکنفره چه هم شد !!

رسیدیم قم ...

(این داستان ادامه دارد ... )

 

۳۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ بهمن ۹۱ ، ۱۹:۵۰
شیخ عبدالزهرا وثوقی
بسم الله الرحمن الرحیم !

اختلاف سنی مون هشت ساله !  وقتی به دنیا اومد از خوشحالی توی بیمارستان بالا پایین میپریدم میخوندم :   هاااای من داداششش دارممممم  من دااااداش دارم !

پسری کاملا با معرفت و مهربوون !

اولین کسی که بلافاصله از اون مهمونی ای که گرفتیمو من اسممو عوض کردم کلا دیگه عبدالزهرا صدام کرد !!!  خدایی پسر خوش مرامیه!

خیلی هم دست و دل باز !!  پول تو دستش نمیمونه ! زوودی مهمون میکنه و کلا خووب خرج میکنه !

بماند که تازگی ها یه کم بی شرف شده!!!   اشکالی نداره ! اقتضاء سن بلوغشه !

از همون تقریبا هفت هشت سالگی با بین بچه های مسجد محلمون بزرگ شد ! البته هنوزم بچه ای بیش نیست ها

نمیدونم دقیقا چی شد ... اما بین بچه هامعروف شد به غلام !!!  غلام امیر المومنین !

چند روز پیش زنگ زده بود که  ... عبدالزهرا ثبت نام حوزه مشهد شروع شده ... اسم منو چطوری مینویسی؟!!!

خیره ان شاء الله ...  غلامی حیدرش استوار ! 


* کلا توی این دنیا یه داداش دارم که خیلی دوسش میدارم !

*اگه طلبه بشه ...   شانسش گرفته ... دیگه مامانش جلوش برا طلبه شدنش وا نمیسته ! مامانش الان طلبگی رو دوست داره و مادر  یک شیخه !

*ثبت نام حوزه علمیه خراسان خواهران و برادران شروع شد

 

 

۳۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ بهمن ۹۱ ، ۲۱:۳۳
شیخ عبدالزهرا وثوقی