شب اول عروسی ، خشت اول
بسم الله الرحمن الرحیم
بنای هرچیزی در نتیجه و اینده ش تاثیر داره
اگر ساختمون میسازن ، پی ساختمان ، اگر درس میخونن مقدمات و اصول درس اگر انقلاب میکنن اون پایه و تفکر اولیه جنبش ...
انقدر این جریان برای بشر جدی هست که میگن ؛ سالی که نکوست از بهارش پیداست
همه این بیت رو شنیدیم ؛
خشت اول چون نهد معمار کج تا ثریا می رود دیوار کج
موضوعی خیلی ساده و در عین حال مطابق حقیقت است .
اما متاسفانه ما گاهی همین قاعده های ساده را فراموش میکنیم مثلا دختر و پسری که با وجود تمام مشکلات و سختی ها و مسایل حاشیه ای یک ازدواج بلاخره با تلاش و هزار امید و آرزو آماده تشکیل مقدس ترین و مهمترین تشکّل روی زمین یعنی خانواده شدند مراسمی گرفتند تا به شکرانه لطفی که خدا به انها کرده ، خویشان و دوستانشان را هم در این سرور شادی سهمیم کنند .
این دختر و پسر باید به سادگی متوجه باشند که امروز خشت اول زندگیشان را می گذارند ... امروز بهار تمام سال های زندگیشان است ...
این شب عروسی خیلی مهمه که محور چه چیز هست ؟ محور خداست و زیبایی و پاکی و هدف این زندگی خدایی برداشتن گامی برای تکامل و سعادت است ؟
یا نه ! محور دنیاست و زرق و برق کاذبی که درونش جز پوچی و ظلمت چیزی نیست ، هدف خودشیفتگی است و نمایانگری و عجب که به نفسانیت و عنانیت و خودپسندی و شهوات بر میگردد و هیچ دغدغه ای برای نورانیتش وجود ندارد ...
مکان و زمان و مراسمی که زندگیمان را با آن شروع میکنیم همان خشت اول است .
یا مسلمان هستیم و یا نه ! یا خدا و رسول خدا را معتقدیم و یا نه . اگر خدا مارا آفریده و و رسولش راه زندگی و عیش پاک را به ما معرفی کرده که نقشه ی معماریمان کاملا مشخص است . نکند با وجود نقشه راه و معرفی معماری صحیح از سمت خدا بخاطر بی فکری و بی مبالاتی اولین قدم در زندگی را کج برداریم و اولین خشت را کج بزاریم ...
مگر می شود زندگی ام را در اوج چشم و هم چشمی و خود نمایی با مجلس گناه شروع کنم و فردایم از این رفتار تاثیری نگیرد ؟!
مگر ممکن است مجلس عروسی ام را جایی بگیرم که هر روز ظلمت و سیاهی گناه به در و دیوارش نشسته باشد و زنگار و چرکش به تنم نگیرد ؟!
جایی که در طول چند سال گذشته اش چه بسا هزاران زن و مرد نامحرم عیاشی و رقاصی کرده باشند و من بخواهم همانجا عهد نورانی و پیمان الهیم را کنار همسرم به نمایش بگزارم .. چه پارادوکس زشت و جاهلانه ای ...
شنیدم برای یک تالاری که چندان هم آنچنانی نبود! بیست ملیون تومان دادند !
سوزشش اینه که هم پول دادی ، هم گناه کردی ، هم خشت اول زندگی ات را کج و تاریک گذاشتی ، هم سبب گناه سیصد چهارصد نفر شدی ،هم خود نمایی کردی و به تجمل گرایی دامن زدی ، هم ...
مگر می شود این زندگی فرقی نکند با آن یکی که بنام خدا و یاد اهل بیت و ذکر هدف های پرطلوعش در جایی پر از شکوه سادگی و زیبایی صمیمتش بدور از نفس پرستی ، خدا محورانه شروع شده ؟!؟؟
حاشا و کلّا ... نه با عقل می سازد و نه عدالت خدا
*پ ن ؛ وسط میهمانی با تلفن همراه نگاشته شد !
سلام
چه تلنگر خوبی
فقط باید receptorهامون سالم مونده باشن ک این signal ها رو درست و ب موقع دریافت کنن....!
واقعا ک اتفاق حساسیه و تفاوت بین مومن و مسلمون واقعی و کسی ک دم از دین و خدا میزنه تو اینجور مواقع مشخص میشه...
کاشکی درک اینو داشته باشیم- "در عمل"- ک جشنای این مدلی و یه شبه ب باد دادن آخرت، تضمینی نمیده واسه خوشبختی این دنیایی! کاشکی لذت و آرامش دوری از تجمل رو وااااقعا درک کنیم...