طلبگی و هزار و یک ...

طلبگی و هزار و یک ...

بسم الله الرحمن الرحیم


×××××××××××××××××××
سرمایه محبت زهراست دین ما

ما دین خویش را به دو دنیا نمیدهیم
×××××××××××××××××××

طلبگی شغل نیست. رسالت است. مأموریت است. ادامه حرکت پیامبران الهی در طول تاریخ بشری است.

×××××××××××××××××××
غالب مطالب این تارنما قلم خود این حقیر هست و جریان کپی پیست به اینجا راهی ندارد .
×××××××××××××××××××
احتمالا به بزرگوارانی که آدرس نمیذارن جواب داده نخواهد شد .
×××××××××××××××××××
کلاً اعتقادی به تبادل لینک ندارم ؛ صلاح دونستید لینک کنید ، وبلاگ های فعال و ارزشی بدون تقاضای تبادل ، لینک خواهند شد .
×××××××××××××××××××
همسایه ی حضرت رضاییم ،هفته ای یک بار ، یک سلام به نیابت از مومنین و آشنایان سایبری هست ان شا الله.
×××××××××××××××××××
بحمد خدا روز ولادت حضرت جواد تو حرم امام مهربونی ها با یه طلبه سادات عهد یاری و یاوری بستیم و ولادت حضرت رضا رفتیم زیر یه سقف.

تنها امیدمان لبخند ‏‏صدیقه طاهره فاطمه زهرا ...
×××××××××××××××××××

عقیده دارم طلبگی جهاده ... اما همسر طلبه بودن جهاد اکبر است / خدا این کنیزای مخصوص حضرت زهرا را نصرت و تایید بفرماید .
بعضیاشون واقعاً از همه چیز زندگیشون ، از ارزوهای دنیویشون از حق و حقوقشون گذشتند تا خادمی سرباز امام زمان را کنند ... کثّرالله امثالهم /

×××××××××××××××××××


×××××××××××××××××××

چشم من و امر ولی ؛ جان من و سیّد علی /

بایگانی

درس هایی از پینت بال !

سه شنبه, ۸ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۵:۲۰ ب.ظ

بسم الله الرحمن الرحیم


عصر بود که گوشی زنگ خورد :


- سلام  شیخ !   میخایم بریم بازی ،  میتونی بیای ؟

 من :  کجا ؟!؟ 

-   داریم میریم پینت بال . بچه ها همه هستند ( طلبه های حوزه !  )

من :  درد داره ؟!!

-  اوووو ، بچه !  بیا ما خودمون هواتو داریم !

من :  ببین من کلا روحیه ی لطیفی دارم ، خطرناکه ! دلم نمیاد بچه ها رو تیر بزنما !

-  شیخ ! تاحالا اومدی اصلا ؟!   بابا محافظ میدن قانون داره ، داور داره ..

من :  عجب ! باشه ... الان راه میافتم !


و این بود که من آماده ی نبرد تن به تن شدم !

رسیدیم سالن نماز شد ، تاوختا بچه های دیگه هم اومدن . حالا شما تصور کنید چهار پنج تا شیخ با یک عده طلبه دیگه اومدن ورودی یک شهر بازی ... اذان بود . فکر کنم مسجد شهر بازی اولین نماز جماعتش رو با چندتن از روحانیون رزمنده ! تجربه کرد .

وارد شدیم و مسئول باشگاه خوش آمد گفت . البته رفقا تقریبا هر هفته در میون میرن ولی من بار اولم بود لذا ایشون با بچه ها آشنا بود .

بچه ها شروع کردن یکی یکی نکته ها رو بهم یاد دادن :

شیخ حواست باشه به هیچ عنوان ماسک محافظ رو  تو زمین از صورتت در نیاری

اگر کسی تیر خورد خودش باید بگه و از زمین بره بیرون تا دور بعد بازی

وقتی کسی  داشت میرفت بیرون از پشت نشونه نری بزنیش !

نزنی خوردی ! جلوت که محافظ داره ولی به بازو و پاهات بخوره کبودی رو شاخشه !

و...

 و من شدم پر از استرس !

البته از اونجایی که من همیشه به یاد شما رفقای وبلاگیم هم هستم واستون یک یادگاری گرفتم .

من و پینت بال  یهویی !!


پینت بال


قبلا زیاد کلاش دستم گرفته بودم ، تیر اندازی با کلاش و ژ3 زیاد داشتم ...

اما اینبار یکم واقعی تر بود انگاری ... دیگه سیبل هدف نبود باید دقت میکردی وگرنه تیر میخوردی 

وارد زمین شدیم

داور سوت شروع نبرد رو زد ... 

پشت مانع پناه گرفته بودم . تا سرتو کمی از پشت مانع میاوردی بیرون که نیروی مقابل رو ببینی تا تیر بزنی سیل تیر و رگبار از چپ و راست به سمتت روانه میشد !

من واقعا ترسیده بودم !

شیخ محمدحسن صدا زد : شیخ ! دارن میان طرفمون ... زود باش بیا اونطرف ، جاتو عوض کن .

اما من واقعا انقدر میترسیدم که پاهام تکون نمیخورد ...

شیخ محمدحسن رو زدن ... سریع از زمین رفت بیرون .. بلند بلند صدا میزد شیخ ... زوود باش یک کاری کن   یا بزنشون یا جاتو عوض کن الان میزننت !

و من کاملا شکه شده بودم ...

سرمو آوردم بیرونو  بررسی کنم که یک تیر از کنار گوشم رد شد ! قشنگ صفیر صداش رو حس کردم !

با هزار یا علی مدد و کلی بسم الله بسم الله بلاخره چند قدم جامو عوض کردم و کمی اومدم اونطرف تر ...


و بدون شوخی و بدون اغراق میگم : شاید نزدیک به دو دقیقه من نفس نفس میزدم و هرچی خاطره از شهدا و رزمنده ها و عملیات بود از ذهنم گذشت !


تو همون لحظه ها به این فکر میکردم که

اینجا تو شهرمه !  

حریف رفقای جون جونیمن ! سربازای امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف .

تیر مشقیه و پلاستیکی ! نهایت کاری که بکنه کبودیه ...

تجهیزات کامله از ماسک و روپوش ضد ضربه تا مچ بند و خشاب پر !

میدونم پنج دقیقه دیگه بازی تمومه و دور جدید شروع میشه

اسارتی در کار نیست ، کشورم در خطر نیست و ...


اما چه جرءت و رشادت و مردانگی ای داشتند اونایی که به استقبال شمشیر ها رفتند ...

اون بچه های چهارده پونرده ساله ای که دور از شهر و خانوادشون جلوی دشمنی که رحمی نداشت تاجایی که با خمپاره افراد رو نشونه میرفت ... رزمنده ای که خودش بود و پوتین هایش و نهایتا یک کلاش ! و میرفت که برود ... میدانست برگشتی در کار نیست .. میدانست تیری که از روبرو می آید ، می کشد !

میرفت ... البته بی انصافی نکنیم . دستش انقدر ها هم خالی نبود ...

یک بغل گل یاس از محبت مادرش فاطمه زهرا سلام الله علیها داشت ...

از روی کوهی میرفت سمت دشمن که جای قدم های استوار عباس بن علی علیه السلام بوده

کوله باری پر از عشق به خدا بود بردوشش و باسربند زیبای یا فاطمه اش تمام خدا را حس می کرد .

قوت و جراتی که ذکر یا حسین به او  می داد از معرفتی بوده که خدا نشانش داده بود ...


خوش بحالش ... ره صد ساله ی صد عاشق و دلداده حق را یک شبه رفت ...

خدا جلوه ای از خودش را به او نشان داده بود ... و او دلیلی برای ترس نداشت ...

هر چه میشد خوشی بود و زیبایی ،  هرچه می دید خدا بود و خدا ...


دعا کنیم خدا چنان عشق خودش را به ما بدهد که ما هم در جنگ خطرناکتر از تن به تن این دنیا ؛ با سلاح محبتش جلو رویم و به او برسیم ... جنگ با نفس ...


گرچه رفتند ! ولی قافله راهش برجاست ...   شک نکنید !



*  نیامده ایم این دنیا تا خوش گذرانی کنیم ! اصلا نمیشود ! محال است ... اصلا از اول قرار نبوده دنیا بهت بچسبه !  مگر در یک حال : وقتی فانی در خدا شدی ، وقتی دیگر خودی در میان نبود ... انجا اصلا  دیگر ناخوشی ای نمی بینی ! تا قبل از آن ، هرچه هست غم است !

 وصلش آرزوست ...


موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۴/۰۲/۰۸
شیخ عبدالزهرا وثوقی

نظرات  (۱۶)

کلا آخوندا خیلی بز دل هستن،ولی ادعاشون زمین و زمانو گرفته...
اون روحانیونی هم ک رفتن جبهه،اونا جوونای شاه بودن...
پاسخ:
سلام .
یاعلی مدد
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
سلام علیکم
مطلب جالب و متفاوتی بود.
چقدر خوبه که روحانیون هم اهل این فعالیت ها هستند.
کلا از وقتی وبلاگ های طلبه ها و همسرانشون رو دنبال میکنم،دیدم 180 درجه عوض شده بهشون.واقعا موثره این فضا.
ولی یک وبلاگی جدیدا اشنا شدم به این آدرس:**********************
یه مقدار از مطالبشون رو خوندم.خیلی شخصیت شون با طلاب دیگر متفاوت بود.نمیدونم.انگار اصولی که اونا رعایت میکنند رو این طلبه اصلا رعایت نمیکنه.
پاسخ:
سلام ، ان شاالله عاقبت بخیر باشید
بله , میشناسم وبشونو... لطافت و احساساتشون بله هست , شایدم خیلی بیشتر باشه در بعضی طلبه های دیگه ، اما شخصیتا رفتارهای خاصی دارن که شاید بعضی ها نپسندند و در مبانی با ایشون موافق نباشند ...
یاعلی
ما ک ادعایی نداریم...
شما ک سرتا پات ادعاس... شما ک ادعای سربازی امام زمانو داری،ولی از تیر پینت بال میترسی،درس بگیر...
پاسخ:
سلام علیکم رفیق ...خیلی خوش اومدید وبلاگ ما اقا سینا
من ادعا دارم؟!؟
شما پیش خدا عزیزید ،دعا کنید واسه ما
ما همون اول نوشتیم درس هایی از پینت بال ...

جنگ فقط ب رزمنده احتیاج نداره ... باید آوینی ای باشه تا گه گاهی فقط سری  ب جبهه ها بزند و دلاوری و شیر مردی خوبان خدارو روایت فتح کنه...
اوینی سلاح دست نگرفت ولی بخش عظیمی از جنگ و فرهنگ جبهه را مدبون اوینی ایم .


داداشم ؛ اخرش مهمه ... که اگر اوینی هم هستی  بخوانت و ببرنت ... شهید شی ..
نسال الله منازل الشهداء
سلام علیکم
با احترام مطلب شما در مجمع طلاب وبلاگ نویس (Talabeh.net) بازنشر داده شد.
باتشکر
سلام چقدر خوبه که پای افراد حزب اللهی به این مکانهای عمومی و شاد باز بشه تا بعضی خیال نکنن مکان اختصاصی اوناست.
پاسخ:
سلام .

اوهوم., موافقم .
اصلا فلسفه بودن خوبی ها و نعمات دنیا واسه مومنین اند ... 
سلام خدمت طلبه بزرگوار
ازینکه دسته جمعی میرید شهربازی بشخصه ممنونم ازتون.
من قم زندگی نمیکنم. و توی شهرم چادری هم بسیار بسیار معدود هست. هر وقت کنار ساحل یا شهر بازی یا پارکی جایی یه خانم چادری یا یه بچه حزب اللهی یا مخصوصا روحانیون رو میبینم احساس امنیت و دلگرمی میکنم.
از بس هرجا میریم جز بچه سوسول و بچه قرطی نیستن و دخترا با اون وضع ناجور تیکه بارونمون میکنن. چیزی که نگن هم بدجور نگاه میکنن انگار جیبشون رو زدیم.
از مطالب قبل که خصوصی فرستادم هم یخورده از خودم دلگیرم
چرا که از انتقاد بجای شما دلگیر شدم و یخورده تند ج دادم.
کاش اگه 2 میلیون روحانی هست ، 2 میلیون صفحه مجازی به انواع و اقسام مختلف هم باشه.
موید باشید.
همه جا باشید
پاسخ:
سلام
با موبایلم .
بعد جواب خواهم داد ان شاالله یاعلی
سلام علیکم استاد بزرگوار
با خوندن سطر به سطر پست شما راستش اصلا حواسم به بازی پینت بال نبود , نمیدونم چرا فکرم رفت پیش رزمندگان , اون هایی که سن و سالشون کم بود یا هم زیاد و باید درد زیادی تحمل مکیردن , اون هایی که ترس معنا نداشت براشون

پاسخ:
سلام و رحمتش شامل حالتون.

اللهم الرزقنا منازل الشهدا و مرافقه السعدا...
خدامارو مدیون خونشون نکنه ...
سلام.نوشته شما پر از خصوصیات خوب است.صادقانه نوشتن یکی از بهترین خصوصیات نوشته های شماست.خوشحالم با وب شما و شخص شما آشنا شدم.موفق و پایدار باشید
پاسخ:
سلام اقاسید عزیزوگل .
ممنون و سپاس .
درپناه امیرالمومنین علیه السلام .
سلام
ما هی نظر می ذاریم ولی مثل اینکه وبلاگ شما مشکل داره  هی قطع میشه
نمی دونم چرا بعضی ها به خودشون اینقدر راحت اجازه می دن که به یک روحانی توهین کنن ، انگارتو جامعه ما فقط توهین به این قشر آدما مشکلی نداره . واسه تک تک این ها باید اون دنیا ج بدیم . اونوقت ادعای فرهنگ و ادبمون هم میشه . بگذریم.
خواستم بگم اون قضیه پینت بال که گفتین یاد رزم شبانه ای افتادم که دوران دانشجویی رفته بودیم با اینکه رزم بود ولی صدای توپ تانک و آرپی جی  واقعی حقیقتا ترسناک بود برای ما که کلی از محلش دور بودیم خیلی هولناک بود چه برسه به اون رزمنده هایی که تو دل آتش بودن و به قول شما جلوی دشمن واقعی و گلوله ای که به قصد کشت میومد طرفشون.
راستی بعد از تبریک میلاد مولای عزیز و مهربانم ، امام علی بن ابی طالب علیه السلام که روح و جانم فدای او باد ، می خواستم قضیه شجاعت و غیرت خلبان صداقت نیا رو هم تبریک بگم ، ایشون وقتی درحال رساندن دارو به مردم یمن بودن وقتی با تهدید هواپیماهای سعودی مبنی بر بمباران فرودگاه رو به رو میشن ، با نهایت شجاعت و غیرت اسلامی توانستن به فرودگاه یمن فرود بیان و دارو ها به دست مردم یمن برسه. بعد از اون ماجرا بار دیگر بمثل قضیه به زمین نشاندن پهباد آمریکایی در ایران ، به ایرانی بودن خودم افتخار کردم ، ایرانی ای که غیرت و شجاعت اسلامی فقط توی حرفش نیست بلکه توی عملشه.
موفق باشید
یاعلی
سلام
ما هی نظر می ذاریم ولی مثل اینکه وبلاگ شما مشکل داره  هی قطع میشه
نمی دونم چرا بعضی ها به خودشون اینقدر راحت اجازه می دن که به یک روحانی توهین کنن ، انگارتو جامعه ما فقط توهین به این قشر آدما مشکلی نداره . واسه تک تک این ها باید اون دنیا ج بدیم . اونوقت ادعای فرهنگ و ادبمون هم میشه . بگذریم.
خواستم بگم اون قضیه پینت بال که گفتین یاد رزم شبانه ای افتادم که دوران دانشجویی رفته بودیم با اینکه رزم بود ولی صدای توپ تانک و آرپی جی  واقعی حقیقتا ترسناک بود برای ما که کلی از محلش دور بودیم خیلی هولناک بود چه برسه به اون رزمنده هایی که تو دل آتش بودن و به قول شما جلوی دشمن واقعی و گلوله ای که به قصد کشت میومد طرفشون.
راستی بعد از تبریک میلاد مولای عزیز و مهربانم ، امام علی بن ابی طالب علیه السلام که روح و جانم فدای او باد ، می خواستم قضیه شجاعت و غیرت خلبان صداقت نیا رو هم تبریک بگم ، ایشون وقتی درحال رساندن دارو به مردم یمن بودن وقتی با تهدید هواپیماهای سعودی مبنی بر بمباران فرودگاه رو به رو میشن ، با نهایت شجاعت و غیرت اسلامی توانستن به فرودگاه یمن فرود بیان و دارو ها به دست مردم یمن برسه. بعد از اون ماجرا بار دیگر بمثل قضیه به زمین نشاندن پهباد آمریکایی در ایران ، به ایرانی بودن خودم افتخار کردم ، ایرانی ای که غیرت و شجاعت اسلامی فقط توی حرفش نیست بلکه توی عملشه.
موفق باشید
یاعلی
پاسخ:
سلام
عید بر شما مبارک باشد همچنین .
ظاهرا چند ساعتی بلاگ مشکل داشته. 
خدا میدونه که من نه بخاطر شخصیت حقیقیم , بلکه شخصیت حقوقیم که کسوت علم و رسالته گاهی اوقات بسیار دلم برای اونایی که اجازه بی احترامی کردن به جایگاه علم و روحانیت رو میدن میسوزه . از اینکه چقدر در جهل بسر می برد و نگران سلب فیض و توفیق شدن نیستند ...
که قطعا بی ادبی به مقام علم و دین و سرباز امام زمان, جلوی خیلی از توفیقات رو میگیره ...
واما درباره رزمایش ؛ بنظرم حتما لازمه واسه اینایی که به برکت امنیت کشورمون و برکات ولایت فقیهمون  راست راست راه رفتن و خوردن و چریدن و فقط بلدن انتقاد کنن و غرغر بزنن یک باری هم که شده رزمایش و مناطق عملیاتی برن ... بفمهنن این مملکت چطور حفظ شده که الان مثل افغانستان پاکستان عراق و یمن و ... نباشه ...
خدا مارو شرمنده شهدا نکنه.
بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
سلام خدمت شیخ بزرگوارمان 
اقا ما همیشه مطالبتونو داریم دنبال میکنیما اگه یه مواقعیم انتقاد میکنیم به دل نگیر برادر 
اما مطلب مهم اینکه واقعا قلبم درد گرفت از این نظرات به قول اقای دانشمند به جایی رسیدیم که نه حرمت عالم سرمون میشه نه حرمت عمامه سرمون میشه نه حرمت هیچ چیز دیگه واقعا فکر نمیکردم یه عده اینطور وقیح شده باشند که جرات کنند اینطوری به روحانیت و شما که جزو خانواده حوزه علمیه ای اهانت کنند حوالشون میدیم به صاحب این لباس
جهت اطلاع اون اقای کم فکر بین اقشار مختلف (البته روحانیت قشر نیست رسالته) روحانیون بیشترین تعداد شهدا رو داشتند و اون کسی که این همه شهید رو به خط کرد و همین شهدا به فرمانش جون میدادن یه روحانی بود چون خود حقیر طلبه ام نمیگم اما انگار عالم رو دست روحانیت میچرخه چون فقط این لباس قابلیت رهبری مردم رو داره خلاصه اینکه توهین به علما عمر انسان رو کوتاه میکنه 
(****** **** *** *** **** ** ***** ***** **** * *** ********** **** **** *** ****** *** *** ******** *** **** ** **** ***** ***** *** ***** *** *** ***** *****  *** ***** ** ** ****** *** **
*****
پاسخ:
سلام 
شما عزیزید . ما هم ان شا الله دعای حضرت عالی هستیم /

عالم رو دست امام زمان و اولیاء خدا میچرخه ...
خدا سکینه قلب و آرامش و متانت روزی ما و تمام دوستان اهل بیت بکند .
در باره اون موضوع هم ان شاالله درخدمتم سر فرصت .
یا علی مدد
سلام علیکم حاج آقا! روز معلم گذشته اما به هر حال با تأخیر خدمتتون تبریک میگم. از وقتی با این وبلاگ آشنا شدم کلی چیز جدید یاد گرفتم. و حق استادی به گردنم دارید. دعا بفرمایید. فراوان .
پاسخ:
سلام
ممنون از لطفتون بزرگوار 

عاقبت بهشت و عاقبت بخیر باشید و عزیز 
یا علی مدد علیه السلام
سلام
یه لحظه احساس کردم رفتیدمدافع حرم بی بی زینب س شدید  باداعش می جنگید عالی بود
۲۱ شهریور ۹۴ ، ۱۴:۵۴ مدافع حرم سیدة زینب
سلام برادر خاطره زیبایی بود ما هم داریم رفتیم پینت بال ، ولی ما طلبه نیستیم و من الله توفیق
۱۳ بهمن ۹۴ ، ۲۳:۱۲ میثم علی زلفی
خیلی باحالی برادر

۰۱ خرداد ۹۶ ، ۰۲:۳۴ مجموعه پینت بال سلحشور یزد
جالب بود
اما اوضاع رزمندگان در جنگ کجا و محیط پینت بال کجا؟!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی