طلبگی و هزار و یک ...

طلبگی و هزار و یک ...

بسم الله الرحمن الرحیم


×××××××××××××××××××
سرمایه محبت زهراست دین ما

ما دین خویش را به دو دنیا نمیدهیم
×××××××××××××××××××

طلبگی شغل نیست. رسالت است. مأموریت است. ادامه حرکت پیامبران الهی در طول تاریخ بشری است.

×××××××××××××××××××
غالب مطالب این تارنما قلم خود این حقیر هست و جریان کپی پیست به اینجا راهی ندارد .
×××××××××××××××××××
احتمالا به بزرگوارانی که آدرس نمیذارن جواب داده نخواهد شد .
×××××××××××××××××××
کلاً اعتقادی به تبادل لینک ندارم ؛ صلاح دونستید لینک کنید ، وبلاگ های فعال و ارزشی بدون تقاضای تبادل ، لینک خواهند شد .
×××××××××××××××××××
همسایه ی حضرت رضاییم ،هفته ای یک بار ، یک سلام به نیابت از مومنین و آشنایان سایبری هست ان شا الله.
×××××××××××××××××××
بحمد خدا روز ولادت حضرت جواد تو حرم امام مهربونی ها با یه طلبه سادات عهد یاری و یاوری بستیم و ولادت حضرت رضا رفتیم زیر یه سقف.

تنها امیدمان لبخند ‏‏صدیقه طاهره فاطمه زهرا ...
×××××××××××××××××××

عقیده دارم طلبگی جهاده ... اما همسر طلبه بودن جهاد اکبر است / خدا این کنیزای مخصوص حضرت زهرا را نصرت و تایید بفرماید .
بعضیاشون واقعاً از همه چیز زندگیشون ، از ارزوهای دنیویشون از حق و حقوقشون گذشتند تا خادمی سرباز امام زمان را کنند ... کثّرالله امثالهم /

×××××××××××××××××××


×××××××××××××××××××

چشم من و امر ولی ؛ جان من و سیّد علی /

بایگانی

۵ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۴ ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم


عرض سلام و خدا قوت خدمت دوستان و همراهان دارم /

عید مبعث مبارکتون !  

ان شاء الله تعالی زندگی پر از یاد و نور محبت رسول الله صل الله علیه و آله وسلم داشته باشید .


پاکت منبر  یکی از اون مسائلی هست که همه دربارش شنیده ها و صحبت هایی دارند .


یک عده از مقدارش می پرسن

یک عده اصلا نمیدونن چی هست ؟!

یک عده هم میگن اصلا چه معنی داره شما طلبه ها واسه منبر به اسم دین پول بگیرید!

یک عده قیمت های نجومی بعضی منبری ها مطرح میکنن و میگن چرا اینا قیمت تعیین میکنن ؟

یک عده میگن شما طلبه هاوضعتون خوبه دیگه یک منبر میریدیک روضه میخونید چه همه پول میگیرید !

خلاصه از این دست یک عده ها ، زیادن که بلاخره حرف و نقد و نظری دارند و میخوان پیرامون این مساله صحبت کنن !

میگفت اون قدیم ها ، ینده خدایی واسه دهه اول محرم آشیخی رو دعوت کرد تا مجلس موعظه و تعزیه داری اهل بیت را در منزلش برپا کند .

خب اون زمان وسیله نقلیه همین چهار پا بوده و این آشیخ هم هر روز با چهار پای خودش به این مجلس می اومد و مجلس ذکر اهل بیت رو برپا میکرد تا روز آخر دهه .

معمول و مرسومه که تشکر از الطاف منبری و روضه خوان رو روز آخر وقت خداحافظی انجام میدادند و مثلا مبلغی را بین پاکت میگذارند یا در سینی کنار چای و آبجوشی که برای منبری میبرند میگذارند و یا لحظه خداحافظی با احترام خاصی و تشکری در جیب خادم اهل بیت قرار میدهند .

به هرحال این آشیخ جلسه ی آخر منبر و ذکر مصیبت را هم برگزار میکند و دعای آخر مجلس و یا علی مدد ... دم در صاحب خانه و بانی مجلس که بدرقه ی آشیخ میکند در عین حال اینکه خیلی طبیعی و انگار نه انگار رفتار کرده که هیچ تقدیری نکرده والبته  آشیخ هم اصلا برخورد و صحبت و کنایه ای هم در این باره نیامده بود ؛ خود صاحب مجلس دم اخر رو به واعظ کرد و گفت : آشیخ مجلس مال امام حسین علیه السلام بود دیگه ...  ما خونه مون رو دادیم شما رو هم گفتیم بیاید منبر و روضه شو برپا کنید ! پس لازم نیست که ما چیزی به شما بدیم؟!

بنده خدا آشیخ ! هم که دیگر سوار چهارپایش شده بود و آماده رفتن بود گفت : بله درسته ... راست میگید ما هم هیچ توقعی نداریم ، اما این خره ما که ده روز برد و آوردمون کاه یونجه شو از کجا باید بیاره ؟!

یاد حرف بزرگی افتادم که میگفت اسب امام حسین هم بی کاه یونجه نمیتونه واسه اسلام بدود !

بله ، هیچ وقت منبری و روضه خوان برای کاری که انجام داده مبلغ معین نمی کند و نباید بکند چون اجر کاری که یک طلبه و واعظ میکند فقط با خود خداست .. خود خودش ...

کسی که دین و راه سعادت یاد می دهد و مسیر حق نشان می دهد رسول ِ رسول الله صل الله علیه و آله وسلم است . سرباز مکتب امام صادق علیه السلام است . برای کس دیگری اصلا نفس کشیدنش در این عالم وقف رسول الله است . چون انقدر ارزش کارش بالاست که من معتقدم هرقدر هم حتی اگر میلیونی تقدیر شود باز هم از عهده ی جوابش کسی بر نمی آید الا خود خدا ...

اجر مبلّغ و سرباز دین فقط با خداست و بس /

این بحث  هرکس را وظیفه ایست خیلی مهمه ؛ اگر کسی این رو بتونه تو نفسش واسه خودش قشنگ و درست حل کنه بسیاری از مشکلاتش حل خواهد شد . حتما روش تفکر کنید .

هر کس را وظیفه ایست . وظیفه طلبه آن است که درس بخواند و تقوا داشته باشد و با نیت پاکش و درس آموزیش پای قال الصادق و قال الباقر دست مردم بگیرد و در دست خدا بگذارد و تمام هم و غم و فکر و ذکرش برای اعتلای پرچم توحید و دین باشد ، با توکلش به هیچ چیز دیگر هم کار کاری نداشته باشد .

مردم ، جامعه و نظام را هم وظیفه ایست . اینکه با عقلشان منطقی بودن این سیر و جریان را برای رسیدن خودشان و جامعه شان به درستی و راستی و توحید بپذیرند و در قبال این حرکت خودشان را مسئول بدانند ... بدانند این طلبه و مبلغی که من برای رساندن راه صحیح زندگی  و اشاعه ی جهان بینی سالم و کامل و خدامحور دعوت کرده ام  درست است که وظیفه اش را دارد انجام میدهد ، اما من هم باید وظیفه ام را درست انجام دهم . چون اگر این طلبه در اوّلیات زندگی و معیشتش دچار مشکل بود واقعا انتظار اینکه دین درست تبلیغ شود و جامعه رو به تعای حرکت کند بی انصافی است /


چند روز پیش مادرم امر فرمودند که منزل یکی از آشناهای دورشون موعظه و ذکر توسل را بنده بروم /

وضعیت اقتصادی صاحب منزل در حد بسیار مطلوب بود .

نمیدونم چقدر درباره ی  انواع سخنرانی ها و سطح علمی اون میدونید و دیدید

مثلا گاهی در حد یک بیان یک مساله شرعی و خواندن یک حدیث است و روضه . بدون هیچ توضیح و تفسیر و بروز رسانی و تبیین معادل سازی در زندگی امروز .و گاهی هم منبری بطور تخصصی از چند و چون  مساله صحبت میکند و بحث فلسفی و منطقی و عقلی موضوع را طرح میکند و با بروز رسانی و در آوردن لایه های درونی مساله کاملا عمیق و دقیق و کاربردی توضیح می دهد  مثالش سخنرانی های حجت الاسلام شیخ علیرضا پناهیان حفظه الله تعالی هست ...

خب سبک و سیاقی  که ما یاد گرفتیم و صحبت میکنیم از دسته دوم است

یعنی با وجود اینکه مادرم از قبل توصیه اکید فرموده بودند بیش از بیست دقیقه صحبتت طول نکشد ، به فضل الله تعالی و مدد اهل بیت طوری شد که فقط سوال های پیاپی خود مردم قریب به چهل دقیقه زمان برد ...

مجلس تمام شد و پاکتی نارنجی ! توی سینی برای ما آورده بودند ...

با وجود اینکه خیلی منبر نمیرم و سعی کردم تا قبل اجنهاد غیر از ایام تبلیغی وارد این وادی نشم اما در همین مجالسی هم که گه گاه رفتم سعی کردم اصلا توجهی به مقدار پاکت نکنم .. یعنی اصلا واسم مهم نبوده و شما دعا کنید هیچ وقت هم نباشه ... دلیلش هم که بالا گفتم ...

اما مادرم خیلی اصرار داشتند مبلغ بین پاکت را از چنین موقعیت فرهنگی اقتصادی برای این سبک جلسه  بدانند ...

و شرح پاکت چیزی نبود جز  این :


بدون شرح !


یک پاکت نارنجی نم خورده ، که پشت پاکت در اثر کثرت استعمال کهنه شده بود و قست تای در پاکت  رنگش ریخته بود و سفیدی اش در بین آن همه نارنجی خود نمایی خاصی داشت .

در پاکت رو که باز کردم با خطی نچندان دلچسب نوشته بود ( پیوندتان مبارک ! ) ظاهرا واسه عروسی یکی بستگان صاحب مجلس بود  ... اسم طرف هم بودحتی !! البته بنظرم اون آقای بابایی این وسط اخلاصشون از همه ما بیشتر بوده که پاکتشون با چند واسطه خرج روضه ی امام حسین علیه السلام شده بود ! هیچ اتفاقی در عالم بی حکمت نیست ،دعاشون کردم !!

دو عدد ده هزارتومانی کهنه ی چندین قسمت پاره ! و لبه تا خورده که رویشان با ماژیک آبی نقاشی هم داشت به وضع نا بسامانی درون پاکت بود ... 

واین مبلغ هزینه تاکسی برای رفت و آمد هم نیست !


این را ننوشتم برای اینکه بگویم من از این مقدار ناراضی بودم !! نه ... خدا میداند که ذره ای حتی برای مادیات نرفته بودم و باز شما دعا کنید هیچ وقت هم چنین نباشم ... همینکه کلی سوال و مشکل توانستم جواب دهم و راهنمایی کرده باشم برایم دنیایی ارزش داشت من واقعا طرف حسابم حجت بن الحسن المهدی روحی له الفداء هست

اما از این ناراحت شدم که این کار بی ادبی به مقام علم است .

علم ارزش دارد و عالم حرمت ... این علم و عالم به واسطه ارتباطشان با خدا و اهل بیت احترام دارند که اگر رعایت این ادب نشود واقعا برکات را از زندگی ها و جامعه می برد ...

یادتان هست در پست ( منجی  عالم بشر یت ؛ یک عرب ) توضیح آیه (( اعراب اشدّ کفرا و نفاقا )) رو چی دادیم ؟

گفتیم اون نوع نحوه برخورد و رفتارهای ناصحیح دور از فطرت و منطق و ادب را خدا مذمت کرده حالا اون رفتار میتونه در شخصی باشه که در بهترین قسمت یک شهر مذهبی زندگی میکنه در اوج شهر نشینی و وضعیت خوب اقتصادی ، و از اون طرف میتونه در دل یک روستا با تمام کمبود ها و محرومیت ها اون ویژگی نکوهیده  موجودنباشه و فرد با کمال عزت و ادب و بزرگی زندگی کند ...

این پاکت هم یادگاری ایست  از یک روستای بسیار دور از شهر و امکانات که برای من دنیا دنیا ارزش داشت ... این لطافت و ادب و کمال :


پاکت روضه حضرت زهرا سلام الله علیها

مقایسه با شما ... !



* پ.ن :   یکی از مداح های عزیز و دلپاک رو تلویزیون در برنامه ای زنده دعوت گرفته بود . مجری پرسید چرا بعضی مداح ها قبل از آمدن قیمت تعیین میکنند ؟!
اون مداح جواب خیلی جالبی داد ! گفت شما الان نگید چرا فلان مداح قیمت مشخص میکنه ، اینو ببینید تاحالا با این ادم چکار کردند که مجبور شده الان مبلغ معین کنه . خب اون هم تمام وفتشو برای اینکه سبک خوب و شعر جدید پیدا کنه گذاشته زحمت کشیده . ببینید چند نفر حکایت داستان بالا رو سرش آوردن !


*حاج عبدالرضا هلالی میگفت یک دفعه منو دعوت کردن سبزوار ! اونجا جلو همه با یه وضع زشتی یک ربع سکه هم بهم دادند ... باوجودیکه برخورشون قشنگ نبود به رسم ادب گرفتم . اومدم تهران نشونش دادم گفتن تقلبه ! یا یکبار مجلسی که دعوتم کرده بودند یکی از قسمت های کرج قرار شد مارو بعد مجلس ببرند رستوران . اونجا به بهانه اینکه این دنبال اون میگشت و اون یکی دنبال این گذاشتند رفتند و من نیم ساعت جلو رستوران علاف بودم! دیدم نیومدن خودم تاکسی گرفتم برگشتم !


۲۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۶ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۶:۵۶
شیخ عبدالزهرا وثوقی

بسم الله الرحمن الرحیم


سلام علیکم


از صحبت های کوچه بازاری بین مردم خصوصا در مواجهه با روحانیون جمعیت زیاد و قشر غالب طلاب در ایران است .


مثلا میگن تمام کشور دست شما شیخاست !

یا میگن شما تو این مملکت همه کار میتونید بکنید ، شما تو کشور همه کاره اید !

یا اینکه بر این باورند از 80 میلیون جمعیت ایران حتما دست کم بیست میلیون نفر آخوند تو کشور هست !

خدا خیرشون بده باز بعضی ها میگن چهار پنج میلیون .

تو یک جمع نشسته بودیم از این آقایون مثلا روشن فکر و فهمیده ! که همه چیز بلدن و اصلا حیف شده اینها رئیس جمهور نشدن وگرنه دنیا رو گلستون میکردن ... همین بحث که حکومت واسه شیخاست (  واس ماس ! ) و اینا همه ی کشور رو پر کردن و همه ی کار ها دست ایناست راه افتاد ...

پرسیدم میدونید جمعیت کل طلبه های ایران چند نفره ؟! 

با کمال قطع گفت حتما و یقینا بالای دوملیونه ...   یعنی یک چهلم جمعیت ایران آخوندن ...

بهمش گفتم  دو میلیون که خیلیه !  کاش بود انقدر !!  حالا یکم کمتر ...

گفت یک میلیون نفر ؟!   

گفتم :  نه ...   اونم اگر بود بازم خیلی خوب بود ..

گفت : نه دیگه !  مگه میشه ؟؟   (  طرف خیلی از این مثلا همه چی دون ها و اظهار نظراستا ! )

گفتم : اره ... اونقدرا  هم که شوما فکر میکنی خبری نیست ... مسجدای مشهد از شعاع 10 کیلومتری خود شهر پنج تا درمیون امام جماعت ندارن !

گفت : هفتصد هزار نفر ؟؟!!

گفتم : داداش ... تا حالا ورزشگاه آزادی رفتی ؟!

گفت : نرفتم ... ولی خب چه ربطی داشت به بحث ما ؟!

گفتم :


اگر تمام طلبه های ایران رو یک جا جمع کنی

یعنی هم طلاب برادر و هم طلاب خواهر  اونوقت همه شونو بخای حساب کنی ؛

یعنی از اون طلبه ای که تازه وارد حوزه علمیه شده تا اون طلبه ای که دیگر از فرط کهنسالی قوای جسمی ای ندارد که بتواند فعالیت کند ؛ آنهای که منبر و روضه بلندند یا بلد نیستند ، آنهایی که مشکلات مختلف زندگی دارند و ندارند ، آنهایی که در خیلی زمینه های مختلف تخصص دارند و یا ندارند ، همه و همه ...   دو ورزشگاه آزادی    هم نمی شوند !



این درحالیه که جمعیت زیادی از این تعداد ، طلاب خواهر هستند . یعنی کسانی که به سفارش خود دین ، اولویت  زندگی شان باید چیز دیگری غیر از درس باشد !  بچه داری و همسر داری ... و درس و تبلیغ دین  در اولویت دوم قرار میگیرد آن هم اگر هیچ منافاتی با بحث خانه داری و همسر داری و تربیت اولاد نداشته باشد .


کجا کشور دست شیخاست ؟!؟ این چه مغلطه ایه ؟ مثل اینه که در رئسای حکومتی چند نفر سید یا چند نفر از قشر مهندس ها باشد ... باید بگوییم مملکت دست سادات  یا دست مهندس هاست !!!

شاید پنج درصد طلبه ها  یا کمتر در جریان مسائل کشوری باشند . که اون هم بین طلاب نکوهیده است . تمام طلبه ها از لحاظ جایگاه حقوقی در کشور کاملا مثل باقی مردم اند .

چرا  یک فرق دارند :

اینکه در این حکومت همیشه اولین و استوار ترین پشتیبان نظام ، طلاب بوده اند ولی هیچ وقت حتی به اندازه ی سوبسیت غذای سلف دانشگاه های این مملکت هم برای حوزه و طلاب خرج و پشتیبانی نشده !  در یک کشور شیعه مبلغان دین ، یعنی رسولان رسول الله ، سربازان امام زمان علیهم السلام خرجی ماهیانه شان نصف پایین ترین نرخ حقوق کارگر ساده هم نباشد !

یعنی خط مطلق فقر تقریبا 700 هزارتومان باشد و یک طلبه اگر مجرد باشد 200 هزارتومان و اگر هم متاهل باشد و بالای سال چهارم حوزه بود 400 هزارتومان ، و یک یک قرانی این پول از دولت و حکومت نیست ...

قرار است طلبه ها از نظام پشتیبانی کنند ، اصلا وظیفه شان است ولی فقط یک طرفه ! نظام و دولت کاری به پشتیبانی معیشتی و رفاهی طلبه ها نباید داشته باشند . این فرق را دارند طلبه ها ... و این چیزی جز ریشه های تفکر جدایی دین از سیاست نیست ...

البته قبلا درباره ی شهریه نوشتم ... همین مقدار که به ظاهر بسیار ناچیزه بسیار بسیار بسیار برکت عجیبی داره که فقط یک طلبه میتونه معنی این حرف رو بفهمه .

جمعی از علما خصوصا مقام معظم رهبری ( حفظه الله تعالی ) با وضع شهریه و معیشت طلبه ها مخالف اند و بر این عقده اند سرباز دین نباید دغدغه ی مهم مالی داشته باشد تا جلوی فعالیت ها و تبلیغ و انجام رسالت طلبگی اش را بگیرد ... که متاسفانه خیلی ها هم با این نظریه مخالفند ... همین رسیدگی نیم بندی هم که الان وجود داره از حسن تدبیر های آیت الله خامنه ای هست که خدا ایشون رو واسه اسلام حفظ کند ...

آن وقت این شیر نفت است که بر جیب شیخ ها روانه شده

یعنی غالبا این طوره که تفکر اصیل حوزه ورود به مسائل اداری حکومتی را در شاءن طلبه نمیدانند الا شرایط خاص که وظیفه ی شرعی باشد و اون منسب هم متولی ای نداشته باشد که بحثش جداست و معمولا همیشه تعداد من به الکفایه موجوده ...


خود مقام معظم رهبری ( حفظه الله تعالی ) به آقازاده هاشون  فرمودند که راضی نیستم وارد سیاست و اقتصاد بشوید .

این به معنی دین جدا از سیاست نیست ها ! این یعنی در زمانه ای که طلبگی متولی به اندازه لازم نداره ، همین طلبه هایی هم که داریم از مسئولیت مهمشون وارد فعالیت دیگه ای نشن چون در همین کسوت بهتر و خالصانه تر میتونن به اسلام خدمت کنن وگرنه اون مقدار ضروری که لازمه و باید حتما باشند چقدره ؟ یک رهبر و هر شهر یک امام جمعه و جمعی محدود برای نظارت ها و رسیدگی های تخصصی به امور جامعه که با معیار های اسلامی سنجیده شوند .

این تعداد ، افراد مشخص و محدودی هستند ، نه همه طلبه ها !!

تعداد مهندس هایی که در جریان ریاست های حکومتی هستند چندین و چند برابر طلاب هست .

این که بگوییم اداره ی کشور با مهندس ها است هم نادرست است .


طلبگی واجب کفایی است و زمانی که نیروی لازم برای آن موجود نباشد بر همه ی کسانی که حداقل امکانی برای طلبه شدنشان وجود داشته باشد شرعا واجب است اگر در پی آن نروند باید جوابگوی این ظلمشمان به خود و خدای خود باشند ، حتی اگر پدر و مادر به این کار ناراضی باشند در اینجا اثری ندارد و امر خدا بالاتر از امر والدین است . 



۳۹ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۵ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۶:۱۹
شیخ عبدالزهرا وثوقی

بسم الله الرحمن الرحیم



سلام علیکم و رحمت الله

ولادت مولانا امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیه السلام را خدمت بزرگواران تبریک میگم .

یکی از مطالبی که درباره اش قبلا در این وبلاگ قلم زدیم ، بحث مهریه و  مهرالسنه بود که به مددالهی مقاله ای در حد وسع و توان و زمان نوشتم . 


         

باشد که ان شا الله موجب آگاهی و اثر شود تا به برکت این تنها مهریه ی مستحب موجبات برکت و صفا به یمن مهریه حضرت زهرا در زندگی هایمان مهیا گردد .


برای خواندن مقاله به ( ادامه مطالب ) بروید.

۱۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۷:۴۲
شیخ عبدالزهرا وثوقی

بسم الله الرحمن الرحیم


عصر بود که گوشی زنگ خورد :


- سلام  شیخ !   میخایم بریم بازی ،  میتونی بیای ؟

 من :  کجا ؟!؟ 

-   داریم میریم پینت بال . بچه ها همه هستند ( طلبه های حوزه !  )

من :  درد داره ؟!!

-  اوووو ، بچه !  بیا ما خودمون هواتو داریم !

من :  ببین من کلا روحیه ی لطیفی دارم ، خطرناکه ! دلم نمیاد بچه ها رو تیر بزنما !

-  شیخ ! تاحالا اومدی اصلا ؟!   بابا محافظ میدن قانون داره ، داور داره ..

من :  عجب ! باشه ... الان راه میافتم !


و این بود که من آماده ی نبرد تن به تن شدم !

رسیدیم سالن نماز شد ، تاوختا بچه های دیگه هم اومدن . حالا شما تصور کنید چهار پنج تا شیخ با یک عده طلبه دیگه اومدن ورودی یک شهر بازی ... اذان بود . فکر کنم مسجد شهر بازی اولین نماز جماعتش رو با چندتن از روحانیون رزمنده ! تجربه کرد .

وارد شدیم و مسئول باشگاه خوش آمد گفت . البته رفقا تقریبا هر هفته در میون میرن ولی من بار اولم بود لذا ایشون با بچه ها آشنا بود .

بچه ها شروع کردن یکی یکی نکته ها رو بهم یاد دادن :

شیخ حواست باشه به هیچ عنوان ماسک محافظ رو  تو زمین از صورتت در نیاری

اگر کسی تیر خورد خودش باید بگه و از زمین بره بیرون تا دور بعد بازی

وقتی کسی  داشت میرفت بیرون از پشت نشونه نری بزنیش !

نزنی خوردی ! جلوت که محافظ داره ولی به بازو و پاهات بخوره کبودی رو شاخشه !

و...

 و من شدم پر از استرس !

البته از اونجایی که من همیشه به یاد شما رفقای وبلاگیم هم هستم واستون یک یادگاری گرفتم .

من و پینت بال  یهویی !!


پینت بال


قبلا زیاد کلاش دستم گرفته بودم ، تیر اندازی با کلاش و ژ3 زیاد داشتم ...

اما اینبار یکم واقعی تر بود انگاری ... دیگه سیبل هدف نبود باید دقت میکردی وگرنه تیر میخوردی 

وارد زمین شدیم

داور سوت شروع نبرد رو زد ... 

پشت مانع پناه گرفته بودم . تا سرتو کمی از پشت مانع میاوردی بیرون که نیروی مقابل رو ببینی تا تیر بزنی سیل تیر و رگبار از چپ و راست به سمتت روانه میشد !

من واقعا ترسیده بودم !

شیخ محمدحسن صدا زد : شیخ ! دارن میان طرفمون ... زود باش بیا اونطرف ، جاتو عوض کن .

اما من واقعا انقدر میترسیدم که پاهام تکون نمیخورد ...

شیخ محمدحسن رو زدن ... سریع از زمین رفت بیرون .. بلند بلند صدا میزد شیخ ... زوود باش یک کاری کن   یا بزنشون یا جاتو عوض کن الان میزننت !

و من کاملا شکه شده بودم ...

سرمو آوردم بیرونو  بررسی کنم که یک تیر از کنار گوشم رد شد ! قشنگ صفیر صداش رو حس کردم !

با هزار یا علی مدد و کلی بسم الله بسم الله بلاخره چند قدم جامو عوض کردم و کمی اومدم اونطرف تر ...


و بدون شوخی و بدون اغراق میگم : شاید نزدیک به دو دقیقه من نفس نفس میزدم و هرچی خاطره از شهدا و رزمنده ها و عملیات بود از ذهنم گذشت !


تو همون لحظه ها به این فکر میکردم که

اینجا تو شهرمه !  

حریف رفقای جون جونیمن ! سربازای امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف .

تیر مشقیه و پلاستیکی ! نهایت کاری که بکنه کبودیه ...

تجهیزات کامله از ماسک و روپوش ضد ضربه تا مچ بند و خشاب پر !

میدونم پنج دقیقه دیگه بازی تمومه و دور جدید شروع میشه

اسارتی در کار نیست ، کشورم در خطر نیست و ...


اما چه جرءت و رشادت و مردانگی ای داشتند اونایی که به استقبال شمشیر ها رفتند ...

اون بچه های چهارده پونرده ساله ای که دور از شهر و خانوادشون جلوی دشمنی که رحمی نداشت تاجایی که با خمپاره افراد رو نشونه میرفت ... رزمنده ای که خودش بود و پوتین هایش و نهایتا یک کلاش ! و میرفت که برود ... میدانست برگشتی در کار نیست .. میدانست تیری که از روبرو می آید ، می کشد !

میرفت ... البته بی انصافی نکنیم . دستش انقدر ها هم خالی نبود ...

یک بغل گل یاس از محبت مادرش فاطمه زهرا سلام الله علیها داشت ...

از روی کوهی میرفت سمت دشمن که جای قدم های استوار عباس بن علی علیه السلام بوده

کوله باری پر از عشق به خدا بود بردوشش و باسربند زیبای یا فاطمه اش تمام خدا را حس می کرد .

قوت و جراتی که ذکر یا حسین به او  می داد از معرفتی بوده که خدا نشانش داده بود ...


خوش بحالش ... ره صد ساله ی صد عاشق و دلداده حق را یک شبه رفت ...

خدا جلوه ای از خودش را به او نشان داده بود ... و او دلیلی برای ترس نداشت ...

هر چه میشد خوشی بود و زیبایی ،  هرچه می دید خدا بود و خدا ...


دعا کنیم خدا چنان عشق خودش را به ما بدهد که ما هم در جنگ خطرناکتر از تن به تن این دنیا ؛ با سلاح محبتش جلو رویم و به او برسیم ... جنگ با نفس ...


گرچه رفتند ! ولی قافله راهش برجاست ...   شک نکنید !



*  نیامده ایم این دنیا تا خوش گذرانی کنیم ! اصلا نمیشود ! محال است ... اصلا از اول قرار نبوده دنیا بهت بچسبه !  مگر در یک حال : وقتی فانی در خدا شدی ، وقتی دیگر خودی در میان نبود ... انجا اصلا  دیگر ناخوشی ای نمی بینی ! تا قبل از آن ، هرچه هست غم است !

 وصلش آرزوست ...


۱۶ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۸ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۷:۲۰
شیخ عبدالزهرا وثوقی

بسم الله الرحمن الرحیم

فکر کردم شاید بد نباشه مطلبی مستقل و کامل تر درباره ی موضوع عرب ستیزی بنویسم .

البته اول کلام تاکید میکنم که هدف افتخار به عربی بودن نیست ، چون باز همین هم دقیقا مثل روحیه عرب ستیزی منشاء از یک تفکر بی منطق میهن پرستی یا ملیت گرایی داره . ملاک ما فقط یک چیزه ؛ تقوا و خداشناسی ... تمام والسلام !

اگر هم اینجا میخوایم از اعراب بگوییم فقط جهت آشنایی با حقایقی هست که به روش ها و دروغ های مختلف به ما نرساندند ، نه افتخار کردن به عربی بودن یا ایرانی بودن ... ( إنّ اکرَمَکم عنداللهِ اتقاکُم ).


برای ما طوری از عرب ها گفتند که ذهنیت ما به یک نژاد بدبین بشه ... یعنی مخالف نظر اسلام ...

که اگر مکه بری واست بگن عرب سوسمار خور ، عرب نفهم ، عرب جاهلی ... وقتی هم کربلا میری برات بگن همینا ها بودن امام حسین رو کشتن و اهل بیت رو به اسارت بردند ...

اینجا هم تقی به توقی بخوره یک عده با غرض شروع به ترویج چنین چرندیاتی بکنن ...

آخرش میشه اینکه وقتی این حرفها بورس و باب بشه و بین همین مردم خودمون انقدر دروغ چرندیات منتشر کنن تا با ایجاد یک توهم ، ادعاهایی رو مطرح کنند که ما خودمون کورش داریم ! چرا دنبال یک پیامبر و امامی باشیم که از عرب هاست !!!


به شما طوری القاء کردند که فکر کنی ایرانی ها در طول تاریخ بسیار متمدن و فهیم و هنرمند و درستکار و پارسا بودن و عرب ها در اوج بی فرهنگی و نادانی و نفهمی و بی هنری !

از عرب تو ذهن بچه های ما یک بادیه نشین سوسمار خور بی ادب ! درست کردند که کارش این بوده دختراشو زنده به گور کنه ... چه ایرانی های نازنینی در بخش جنوب غرب ساکنند که از تیره ی عرب ها هستند و این قیل و قال ها بی ادبی به هم وطن خودمون است !



حالا بچه ای که از طرفی با چنین ذهنیتی درباره فرهنگ عربی بزرگ بشه و از طرفی دیگر یک خودبرتر بینی کاذب واسش درست کردند که تو چنینی و چنانی و نسل آریایی و ... این آدم بزرگ بشه منطق دیگه حالیش میشه ؟ وقتی غالب تفکر جمعه این شد اصلا دیگه رغبت پیدا میکنه دورو بر دینی بیاد که از یک ملیت دیگه که بماند ، از عربی به ما رسیده ؟؟!!

من خودم یک ایرانیم و به اینکه در بین مردمی محب اهل بیت علیهم السلام زندگی میکنم افتخار دارم ... به اینکه حضرت ولی عصر نظر خاص به این مردم  دارند مردمی دلباخته ی ولی نعمتشان علی بن موسی الرضا  میبالم ...



بله... جان من فدای ایرانی که رهبریش ولایت فقیه است

  • جان من فدای ایرانی که زنانش محبت فاطمه زهرا به دل دارند

  • جان من فدای ایرانی که مردانش آرزویشان است روزی برسد که بهشان بگویند  پیرغلام امام حسین

  • جان من فدای ایرانی که از ماذنه های مساجدش نسیم جان فزای اشهد ان علیا ولی الله میوزد

  • جان من فدای ایرانی که قرآن و اهل و بیت محور اموراتش است ...

حتما همه شما بزرگواران شنیدید که شرف المکان بالمکین ، وگرنه که تکه خاکیست بی ارزش ... این همه ارض گسترده و خوش اقلیم درجهان است ...

به قول اون بنده خدا در غیر اینصورت :

  چو ایران نباشد به جهنم که نیست ، روم جای دیگر زمین قحط نیست 


 اینم یک حرکت کاملاً گوگولیسم ( گاگول مدارانه ! )

 یا شایدم شاسکولیسم ( شاسکول محور ! )

//

و من شدیدا معتقدم کثیری از این جور آدما که این دست ادا اصوار هارو در میارن از روی عقیده نیست و ریشه در مشکلات نهادینه شده اخلاقیشون داره . بعضی کمبود دارن ، گروهی مشکلات خانوادگی و...

و البته به شما نگفتن که ایرانی ها و پادشاهانش در طول تاریخ اونجورایی هم که میگن آرمانی نبودند ! 

  • یعنی شاید ندونید چقدر پیامبر کشتن تو همین ایران
  • شاید جریان اصحاب رس که در قرآن اومده رو نشنیده باشید 
  • شاید از بهترین نوع ازدواج که ازدواج بین خواهر و برادر و محارم بوده خبری نداشته باشید ( این یک رسم قطعی و غیرقابل انکار ایرانی ها بوده  درحالی که کاملا مخاف فطرت و دستورات تمام ادیان الهی بوده )
  • شاید زیاد از شهوت پرستی و حرمسرا های هزارنفری پادشاه های ساسانی و خسرو پرویز ندانید .
  • شاید از شراب خواری ها و می گساری های بهرام و  پرستش خدایان نخوانده باشید .
  • شاید هیچ وقت از کاهنان و کرپن ها و خونخواری ها و ویرانگری های جمشید ندانسته باشید .
  • شاید ندانید  فساد معابد میترا و مهر و هرزگی های قوم اریایی را
  • شاید نسوخته باشید ازینکه زنان از شوهران و دختران از پدران رعایا به ستم ربوده میشدند تا در جشنهای شراب و قربانی در محضر خدایان وارواح نیاکان، به کامجویی و هرزگی گروهی درآیند .





  • وکسی به ما نگفت  فقط سه طایفه  عرب در عربستان در حال جنگ بودند و این طایفه ها به خاطر اینکه دخترانشون دست دشمن به عنوان غنیمت نیفته دخترانشونو میکشتن وگرنه بقیه ی اعراب اینجور نبودند...
  • کسی به ما نگفت در بین این وسعت بیست و پنج کشوری عربستان فقط یک منطقه که چیزی برای خوردن نداشتند سوسمار خوردند ... این درحالیست که همین امروز در جهان غذاهای خیلی وحشتناکی خورده میشه ! در چین غورباغه میخورن ! تایلند گربه !! فکرشو بکنید...!  سوسک و کخ و موش و ...  اینا در عین مدرنیته چیزای چنین افتضاحی رو میخورن و کسی حرفی نمیزنه ! اون بنده های خدا چیزی نبوده بخورن ...   
  • کسی به ما نگفت عرب ها در مهمان نوازی سرآمد تمامی اقوام بوده و هستند ... در پست قبل گفتم برای لمس کردنش دعا کنید یک سفر اربعین خدا روزیتون کنه ... کربلا ... خدا میدونه ما حتی در شهر های زیارتیمون از اون طرفشو بیشتر دیدیم در سرکیسه کردن زوار و همین عرب ها تا مهمان نوازی !
  •  کسی به ما نگفت عرب ها در قول و قرار هاشون خیلی متعهد بودن
  •  کسی به ما نگفت از روحیه ی لطیف و  سخنوری عرب ها
  • کسی به ما نگفت ادبیات و صنعت شعر بسیار قوی عرب و پیشگامیشان ..
  • کسی به ما نگفت در عرب هم رستم ها بوده اند و در فنون رزم و شجاعت بسیار حرفه ای
  • کسی به ما نگفت آثار باستانی معماری شهر ارم و بعلبک عرب هارا، بسیار پیچیده تر از تخت جمشید
  • کسی به ما نگفت احترام جایگاه زن در عرب هاهم بوده ،بلقیس ملکه سبا اولین ملکه زن درتاریخ ازعرب ها بود



اینها را نگفتم تا به عرب و عربی افتخار کنم . فقط گفتم تا توهم الکی خود برتر بینی نداشته باشیم ... ملاک فقط میزان وصل به خداست ... هر که به ذات مقدس الله تبارک و تعالی تقرب جست ، نزدیک شد و از منیت و غرور و نفس خالی شد ارزشش بالاتر است ...


( مطالب را طبق رویه ی همیشگی این تارنما شخصا خودم مطالعه و جمع آوری کردم )


تن و جان و روح تمام عالم به فدای قدوم پاک مهدی فاطمه سلام الله علیهما ...

شهادت حضرت هادی علیه السلام تسلیت .

یا علی


۱۱ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۲ ارديبهشت ۹۴ ، ۰۲:۴۰
شیخ عبدالزهرا وثوقی