بسم الله الرحمن الرحیم
عرض سلام و خدا قوت خدمت دوستان و همراهان دارم /
عید مبعث مبارکتون !
ان شاء الله تعالی زندگی پر از یاد و نور محبت رسول الله صل الله علیه و آله وسلم داشته باشید .
پاکت منبر یکی از اون مسائلی هست که همه دربارش شنیده ها و صحبت هایی دارند .
یک عده از مقدارش می پرسن
یک عده اصلا نمیدونن چی هست ؟!
یک عده هم میگن اصلا چه معنی داره شما طلبه ها واسه منبر به اسم دین پول بگیرید!
یک عده قیمت های نجومی بعضی منبری ها مطرح میکنن و میگن چرا اینا قیمت تعیین میکنن ؟
یک عده میگن شما طلبه هاوضعتون خوبه دیگه یک منبر میریدیک روضه میخونید چه همه پول میگیرید !
خلاصه از این دست یک عده ها ، زیادن که بلاخره حرف و نقد و نظری دارند و میخوان پیرامون این مساله صحبت کنن !
میگفت اون قدیم ها ، ینده خدایی واسه دهه اول محرم آشیخی رو دعوت کرد تا مجلس موعظه و تعزیه داری اهل بیت را در منزلش برپا کند .
خب اون زمان وسیله نقلیه همین چهار پا بوده و این آشیخ هم هر روز با چهار پای خودش به این مجلس می اومد و مجلس ذکر اهل بیت رو برپا میکرد تا روز آخر دهه .
معمول و مرسومه که تشکر از الطاف منبری و روضه خوان رو روز آخر وقت خداحافظی انجام میدادند و مثلا مبلغی را بین پاکت میگذارند یا در سینی کنار چای و آبجوشی که برای منبری میبرند میگذارند و یا لحظه خداحافظی با احترام خاصی و تشکری در جیب خادم اهل بیت قرار میدهند .
به هرحال این آشیخ جلسه ی آخر منبر و ذکر مصیبت را هم برگزار میکند و دعای آخر مجلس و یا علی مدد ... دم در صاحب خانه و بانی مجلس که بدرقه ی آشیخ میکند در عین حال اینکه خیلی طبیعی و انگار نه انگار رفتار کرده که هیچ تقدیری نکرده والبته آشیخ هم اصلا برخورد و صحبت و کنایه ای هم در این باره نیامده بود ؛ خود صاحب مجلس دم اخر رو به واعظ کرد و گفت : آشیخ مجلس مال امام حسین علیه السلام بود دیگه ... ما خونه مون رو دادیم شما رو هم گفتیم بیاید منبر و روضه شو برپا کنید ! پس لازم نیست که ما چیزی به شما بدیم؟!
بنده خدا آشیخ ! هم که دیگر سوار چهارپایش شده بود و آماده رفتن بود گفت : بله درسته ... راست میگید ما هم هیچ توقعی نداریم ، اما این خره ما که ده روز برد و آوردمون کاه یونجه شو از کجا باید بیاره ؟!
یاد حرف بزرگی افتادم که میگفت اسب امام حسین هم بی کاه یونجه نمیتونه واسه اسلام بدود !
بله ، هیچ وقت منبری و روضه خوان برای کاری که انجام داده مبلغ معین نمی کند و نباید بکند چون اجر کاری که یک طلبه و واعظ میکند فقط با خود خداست .. خود خودش ...
کسی که دین و راه سعادت یاد می دهد و مسیر حق نشان می دهد رسول ِ رسول الله صل الله علیه و آله وسلم است . سرباز مکتب امام صادق علیه السلام است . برای کس دیگری اصلا نفس کشیدنش در این عالم وقف رسول الله است . چون انقدر ارزش کارش بالاست که من معتقدم هرقدر هم حتی اگر میلیونی تقدیر شود باز هم از عهده ی جوابش کسی بر نمی آید الا خود خدا ...
اجر مبلّغ و سرباز دین فقط با خداست و بس /
این بحث هرکس را وظیفه ایست خیلی مهمه ؛ اگر کسی این رو بتونه تو نفسش واسه خودش قشنگ و درست حل کنه بسیاری از مشکلاتش حل خواهد شد . حتما روش تفکر کنید .
هر کس را وظیفه ایست . وظیفه طلبه آن است که درس بخواند و تقوا داشته باشد و با نیت پاکش و درس آموزیش پای قال الصادق و قال الباقر دست مردم بگیرد و در دست خدا بگذارد و تمام هم و غم و فکر و ذکرش برای اعتلای پرچم توحید و دین باشد ، با توکلش به هیچ چیز دیگر هم کار کاری نداشته باشد .
مردم ، جامعه و نظام را هم وظیفه ایست . اینکه با عقلشان منطقی بودن این سیر و جریان را برای رسیدن خودشان و جامعه شان به درستی و راستی و توحید بپذیرند و در قبال این حرکت خودشان را مسئول بدانند ... بدانند این طلبه و مبلغی که من برای رساندن راه صحیح زندگی و اشاعه ی جهان بینی سالم و کامل و خدامحور دعوت کرده ام درست است که وظیفه اش را دارد انجام میدهد ، اما من هم باید وظیفه ام را درست انجام دهم . چون اگر این طلبه در اوّلیات زندگی و معیشتش دچار مشکل بود واقعا انتظار اینکه دین درست تبلیغ شود و جامعه رو به تعای حرکت کند بی انصافی است /
چند روز پیش مادرم امر فرمودند که منزل یکی از آشناهای دورشون موعظه و ذکر توسل را بنده بروم /
وضعیت اقتصادی صاحب منزل در حد بسیار مطلوب بود .
نمیدونم چقدر درباره ی انواع سخنرانی ها و سطح علمی اون میدونید و دیدید
مثلا گاهی در حد یک بیان یک مساله شرعی و خواندن یک حدیث است و روضه . بدون هیچ توضیح و تفسیر و بروز رسانی و تبیین معادل سازی در زندگی امروز .و گاهی هم منبری بطور تخصصی از چند و چون مساله صحبت میکند و بحث فلسفی و منطقی و عقلی موضوع را طرح میکند و با بروز رسانی و در آوردن لایه های درونی مساله کاملا عمیق و دقیق و کاربردی توضیح می دهد مثالش سخنرانی های حجت الاسلام شیخ علیرضا پناهیان حفظه الله تعالی هست ...
خب سبک و سیاقی که ما یاد گرفتیم و صحبت میکنیم از دسته دوم است
یعنی با وجود اینکه مادرم از قبل توصیه اکید فرموده بودند بیش از بیست دقیقه صحبتت طول نکشد ، به فضل الله تعالی و مدد اهل بیت طوری شد که فقط سوال های پیاپی خود مردم قریب به چهل دقیقه زمان برد ...
مجلس تمام شد و پاکتی نارنجی ! توی سینی برای ما آورده بودند ...
با وجود اینکه خیلی منبر نمیرم و سعی کردم تا قبل اجنهاد غیر از ایام تبلیغی وارد این وادی نشم اما در همین مجالسی هم که گه گاه رفتم سعی کردم اصلا توجهی به مقدار پاکت نکنم .. یعنی اصلا واسم مهم نبوده و شما دعا کنید هیچ وقت هم نباشه ... دلیلش هم که بالا گفتم ...
اما مادرم خیلی اصرار داشتند مبلغ بین پاکت را از چنین موقعیت فرهنگی اقتصادی برای این سبک جلسه بدانند ...
و شرح پاکت چیزی نبود جز این :
یک پاکت نارنجی نم خورده ، که پشت پاکت در اثر کثرت استعمال کهنه شده بود و قست تای در پاکت رنگش ریخته بود و سفیدی اش در بین آن همه نارنجی خود نمایی خاصی داشت .
در پاکت رو که باز کردم با خطی نچندان دلچسب نوشته بود ( پیوندتان مبارک ! ) ظاهرا واسه عروسی یکی بستگان صاحب مجلس بود ... اسم طرف هم بودحتی !! البته بنظرم اون آقای بابایی این وسط اخلاصشون از همه ما بیشتر بوده که پاکتشون با چند واسطه خرج روضه ی امام حسین علیه السلام شده بود ! هیچ اتفاقی در عالم بی حکمت نیست ،دعاشون کردم !!
دو عدد ده هزارتومانی کهنه ی چندین قسمت پاره ! و لبه تا خورده که رویشان با ماژیک آبی نقاشی هم داشت به وضع نا بسامانی درون پاکت بود ...
واین مبلغ هزینه تاکسی برای رفت و آمد هم نیست !
این را ننوشتم برای اینکه بگویم من از این مقدار ناراضی بودم !! نه ... خدا میداند که ذره ای حتی برای مادیات نرفته بودم و باز شما دعا کنید هیچ وقت هم چنین نباشم ... همینکه کلی سوال و مشکل توانستم جواب دهم و راهنمایی کرده باشم برایم دنیایی ارزش داشت من واقعا طرف حسابم حجت بن الحسن المهدی روحی له الفداء هست
اما از این ناراحت شدم که این کار بی ادبی به مقام علم است .
علم ارزش دارد و عالم حرمت ... این علم و عالم به واسطه ارتباطشان با خدا و اهل بیت احترام دارند که اگر رعایت این ادب نشود واقعا برکات را از زندگی ها و جامعه می برد ...
یادتان هست در پست ( منجی عالم بشر یت ؛ یک عرب ) توضیح آیه (( اعراب اشدّ کفرا و نفاقا )) رو چی دادیم ؟
گفتیم اون نوع نحوه برخورد و رفتارهای ناصحیح دور از فطرت و منطق و ادب را خدا مذمت کرده حالا اون رفتار میتونه در شخصی باشه که در بهترین قسمت یک شهر مذهبی زندگی میکنه در اوج شهر نشینی و وضعیت خوب اقتصادی ، و از اون طرف میتونه در دل یک روستا با تمام کمبود ها و محرومیت ها اون ویژگی نکوهیده موجودنباشه و فرد با کمال عزت و ادب و بزرگی زندگی کند ...
این پاکت هم یادگاری ایست از یک روستای بسیار دور از شهر و امکانات که برای من دنیا دنیا ارزش داشت ... این لطافت و ادب و کمال :
مقایسه با شما ... !
* پ.ن : یکی از مداح های عزیز و دلپاک رو تلویزیون در برنامه ای زنده دعوت گرفته بود . مجری پرسید چرا بعضی مداح ها قبل از آمدن قیمت تعیین میکنند ؟!
اون مداح جواب خیلی جالبی داد ! گفت شما الان نگید چرا فلان مداح قیمت مشخص میکنه ، اینو ببینید تاحالا با این ادم چکار کردند که مجبور شده الان مبلغ معین کنه . خب اون هم تمام وفتشو برای اینکه سبک خوب و شعر جدید پیدا کنه گذاشته زحمت کشیده . ببینید چند نفر حکایت داستان بالا رو سرش آوردن !
*حاج عبدالرضا هلالی میگفت یک دفعه منو دعوت کردن سبزوار ! اونجا جلو همه با یه وضع زشتی یک ربع سکه هم بهم دادند ... باوجودیکه برخورشون قشنگ نبود به رسم ادب گرفتم . اومدم تهران نشونش دادم گفتن تقلبه ! یا یکبار مجلسی که دعوتم کرده بودند یکی از قسمت های کرج قرار شد مارو بعد مجلس ببرند رستوران . اونجا به بهانه اینکه این دنبال اون میگشت و اون یکی دنبال این گذاشتند رفتند و من نیم ساعت جلو رستوران علاف بودم! دیدم نیومدن خودم تاکسی گرفتم برگشتم !