طلبگی و هزار و یک ...

طلبگی و هزار و یک ...

بسم الله الرحمن الرحیم


×××××××××××××××××××
سرمایه محبت زهراست دین ما

ما دین خویش را به دو دنیا نمیدهیم
×××××××××××××××××××

طلبگی شغل نیست. رسالت است. مأموریت است. ادامه حرکت پیامبران الهی در طول تاریخ بشری است.

×××××××××××××××××××
غالب مطالب این تارنما قلم خود این حقیر هست و جریان کپی پیست به اینجا راهی ندارد .
×××××××××××××××××××
احتمالا به بزرگوارانی که آدرس نمیذارن جواب داده نخواهد شد .
×××××××××××××××××××
کلاً اعتقادی به تبادل لینک ندارم ؛ صلاح دونستید لینک کنید ، وبلاگ های فعال و ارزشی بدون تقاضای تبادل ، لینک خواهند شد .
×××××××××××××××××××
همسایه ی حضرت رضاییم ،هفته ای یک بار ، یک سلام به نیابت از مومنین و آشنایان سایبری هست ان شا الله.
×××××××××××××××××××
بحمد خدا روز ولادت حضرت جواد تو حرم امام مهربونی ها با یه طلبه سادات عهد یاری و یاوری بستیم و ولادت حضرت رضا رفتیم زیر یه سقف.

تنها امیدمان لبخند ‏‏صدیقه طاهره فاطمه زهرا ...
×××××××××××××××××××

عقیده دارم طلبگی جهاده ... اما همسر طلبه بودن جهاد اکبر است / خدا این کنیزای مخصوص حضرت زهرا را نصرت و تایید بفرماید .
بعضیاشون واقعاً از همه چیز زندگیشون ، از ارزوهای دنیویشون از حق و حقوقشون گذشتند تا خادمی سرباز امام زمان را کنند ... کثّرالله امثالهم /

×××××××××××××××××××


×××××××××××××××××××

چشم من و امر ولی ؛ جان من و سیّد علی /

بایگانی

بسم الله الرحمن الرحیم


بر روی منبر نشسته بود .

آنقدر با وقار و خواستنی ، آنقدر باصلابت و مهربان ، آنقدر استوار و محبوب ... که کاملا میشد حدس زد دیدن هیبت پدرش ، امیر المومنین علیه السلام  پس چقدر جان فزا باید باشد /


من هرچه معرفت و شناخت ولو کم و ناچیز داشته ام را پای سفره ی رسالت این بیت گرفته ام .

قبل تر ها مردد بودم که حق کجاست ؟ کی راست و درست میگوید ؟ کدام روش مورد نظر خداست ...


خیلی مهم است مشی و روشت را از که گرفته ای !  اخر بعضی دین داری ها درست است رنگ شریعت دارد اما مطمانیم که ریشه اش به رسول الله ختم نمی شود . در لا به لای سلسله واسطه هایش یا فهم نا صواب است و یا نفس . آنی که مستقیم از خود خود رسول خدا شروع شده و به ما رسیده واقعا نورانیتی دارد حس کردنی ! زیبایی و صفایش را با تمام وجود حس میکنی ...


تردیدم در همان زمان قبل از طلبگی بود ... یکی دو سال اول طلبگی هم که کاملاً مات و مبهوت این عالم بودیم ولی زیاد سخت نبود فطرتت کنار نور قرآن بگذاری و شیرینی نور راه توحید را بچشی و مسیرش را بفهمی .  

رفتن مسیر سخت است ، بله ... اما انصافا تشخیص مسیر آن سختی را ندارد . اگر تعصب نباشد تاثیر جَو خاصی بروی رفتار ها و باورها نباشد ... تو باشی فطرتت و نور احادیث و قرآن ، یافتن حق آنطور هم دشوار نیست .

مثل اینکه شاید رعایت عدالت سخت باشد ؛ اما تشخیص و تعریفش چون رعایتش زحمت ندارد ...

غرض اینکه ؛ برای ما اظهر من الشمس ثایت است که خواست خدا ، سعی و تلاش ما برای رسیدن و وصل به اوست

می یابیم که این مسیر سختی ها و فراز و نشیب ها و گردنه ها دارد ، بطوری که بدون راه نما و راه بلد و رفته ی مسیر هلاکت دور از انتظار نیست

لذا باید باشد کسی که خود را به او عرضه کنی و او راه را بداند و دستت را بگیرد و ببرد /

برگردیم پیشش ؛ همانی که بالای منبر دلسوزانه و پدرانه دست گیری می کرد :


ما از نفس نگذشتیم ، ما که مثل سلمان ، مثل مقدس اردبیلی نیستیم !

اون ها ندیدند این چیز هارا که این شدند ...

با معصیت خدا نمیشه به درجات قرب پروردگار نائل بشیم /

نظر به عکس نامحرم مثل نگاه به خود نامحرمه

حواستون به این موبایل ها باشه

یه طوری باشید با دیدنتون یاد شاگردهای امام صادق علیه السلام بیافتند .

برای رسیدن به خدا مزاح ها و گعده ها و گفتگو های بیخود باید ترک بشه

شبکه های اجتماعی و این گوشی ها گاهی باعث نشه انسان نسبت به نماز شب کم اهمیت بشه ، نماز اول وقتش به تاخیر بیافتد !

بله آقا ، می شود انسان با ( تقوا ) به یاران خاصّ حضرت برسد . می شود .

(دین) تون  هستی تونه ... مواظب هستی تون باشید . راحت از دست ندیدش


۱۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۰۵ بهمن ۹۴ ، ۲۳:۵۹
شیخ عبدالزهرا وثوقی

بسم الله الرحمن الرحیم


سلام علیکم و رحمت الله / 

عرض تسلیت دارم ایام شهادت آقا امام صادق علیه السلام ، رئیس مکتب جعفری و شیعه ی اثنا عشری .


جا داره از عزیزانی که لطف دارند به بنده ی حقیر و چندین بار به این تارنما مراجعه کردند ولی خبری نبود عذر خواهی کنم . ان شا الله که زندگی هاتون حیدری و فاطمی .


حقیقتش چند روز پیش بعد از اینکه سلام نماز رو دادیم و من طبق معمول با گوشه چشمی و لبخند یواشکی ای به مکبر کوچولو هام ، تلپاتی مونو بر قرار کردم ! تو همین حال  به این فکر میکردم که من واقعا چطوری باید بعضی از قشنگی های کار تبلیغی و جهادی رو به قلم در بیاورم ؟

زیاد اتفاق افتاده که یک منظره ی خیلی خیلی تاپ و توپ پیدا کردیم  اما من دوست نداشتم ازش عکس بگیرم . حس میکنم حیف میشه ... هرز میشه عکس . اخه هرچقدر هم که دوربین با کیفیت هرچقدر که عکاس حرفه ای اما اصلا منظره یا لحظه ، از اوناییست که واقعا فقط باید درکش کنی
 تا بفهمی یعنی چی ...  

وقتی تعریف چیزی واقعا در وصف نمیگنجد خب چرا با توصیف قاصر و ناقص حیفش کنی ؟  تعریف که بکنی اصلا از مزه می افتد ...

اگر چنین حالی را کسی حس کرد اونوقت میفهمه که ؛ باباجون واقعیاتی در این عالم هست که فقط از راه کشف و شهود به دست میاد ... یعنی هرچقدر هم که طرف با مهارت و مسلط به موضوع باشه و حرفه ای قلم بزنه حلوا از اون حلواهایست که طعمش را الحق و الانصاف تا نخوری ندانی ...

و تجربه ی تبلیغ امسال ما شکر خدا بسیار بسیار خوب و پر برکت بود ؛ یاد حرف مرحوم علامه حسینی طهرانی افتادم که همیشه طلاب را به  تبلیغ رفتن در ایام مناسبتی امر می فرمودند و آن را برای طلبه واجب میدانستند و می فرمودند : تبلیغ رفتن با خودش برکات زیادی را می آورد . برکت در همه چیز ... 

گستردگی ذهنی و آمادگی ای که حقیر در همین دوماه برای وظایف طلبگیم کسب کردم به هیچ وجه ممکن نبود با ماندن در شهر بدست بیاورم . چیزهایی که از نزدیک دیدم و شنیدم ، تجربه های خیلی مفیدی که یاد گرفتم و ...   ( المنتة لله )


از همین الان غمباد روز خداحافظی دارم / 

قبول کنید سخته ... شصت-هفتاد روز ، روزی چند مرتبه با بچه هایی باشی که تمام محبت و مهرشان را با نهایت صداقت و بدون هیج کلک در میدان گذاشتند و مشتاق تر از هر چیز دیگری با تو بودن را ترجیح داده باشند و حالا تو بخواهی از فردا نبینیشان .

همان هایی که در گرمای بالای چهل درجه ی بیابانی بیش از یک ساعت قبل از ساعت وعده ی با تو بودن ، پشت در اتاقت منتظر باشند

همان هایی که تا در را باز میکنی از آن سر محوطه ی حیاط مسجد دوان دوان با هم رقابت میکنند تا زودتر به تو برسند و دست بدهند ... و گاهی هم اصلا دوست ندارند دستشان را از دستت جدا کنند ...

همان هایی که مشتاق تر از خود تو ! قبل از اذان وضو گرفته ، قد و نیم قد صف اول نشسته اند ... با وجودی که میدانند پیر مردهای بداخلاق مسجد نمیگذارند حتی صف دوم بایستند ! ، ولی قول داده اند وقتی ( حاجی آقا ! ) آمد و آنها بلند شدند و دورش را حلقه زدند ، سلام کردند و یکی یکی دست دادند بر گردند اخرین جاهای صف نماز ...

همان هایی که باز  تا نماز تمام می شود و سلام آخر مجلس به امام حسین / امام رضا / امام زمان علیهم السلام را دادی ، دوان دوان ، دوباره خود را به سر سجاده تو میرسانند تا با لبخندهای بهشتی شان (قبول باشه) بگویند .

همان هایی که تا فهمیدند قراراست بروی چند ثانیه حتی هیج حرفی هم نزدند و فقط مات و مبهوت نگاهت کردند ...و گفتند : حاجی آقا  توروخدا نرید ... کی بعد برای ما کلاس بزاره و به ما چیزی یاد بده

همان هایی که گاه و بیگاه البته با حیایی خاص و خجالتی دلنشین میوگیند ؛ ما شما رو خیلی دوست داریم...

واسشون جزوه ای پرینت کردم که با اون به یک گروهشون درس میدم .

اون روز میخواستم برم مشهد زیارتی کنم و کاری هم داشتم ... جلو راهم را گرفت !

- کی برمیگردید؟؟  

ان شا الله فردا پس فردا میام اگه زنده بودم .

- خداکنه بسلامتی زود بیاین . فقط دیر نکنیدا چون درسامون عقب میمونه !!


البته باهاشون خداحافظی نمی کنم ... گفتم که زنده باشم ان شاالله بهتون سر میزنم ...




پ.ن :

پیش چشم همه از خویش یلی ساخته ام
پیش چشمان تو اما سپر انداخته ام .

* محمد سجاد ... روحت شاد / امسال قرار بود به بلوغ برسی ... اما دمت گرم رفیق ، ایت الکرسی رو تا نیمه اش حفظ کردی و رفتی ...


۱۴ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۹۴ ، ۰۱:۳۳
شیخ عبدالزهرا وثوقی


بسم الله الرحمن الرحیم



اینم یکی از برکات غیر مسقیم تبلیغ !

هنرهای بنده و علویّه ...


چرم اصل درجه 1 !

واسه استادم درست کرده بودم ، مادرم دیدنش رو هوا زدن :)

کلی وقت میبره ها !! کلی هم هنر از خودم در کردم تا به اینجا رسید ...

بایستی برش بخوره ، نقطه گذاری بشه ، تک تک نقطه ها سمبه و مشته بخوره و سوراخ شه ، آستر دوزی شه ، بعدم دست دوز ...

کلا هنر چیز خوبیه ... البته فقط وقتی ارزش داره که بتونی یه طوری خرج ایمانت کنیش وَ اِلّا مطمان باشید  ( هنر برای هنر )  مفت هم ارزش نداره ...


چند روزی برادر خانوم ما هم با ما اومد روستا ...

به اسم اون بود ولی به کام خودمون تموم شد !!  با خمیر نون تافتون روستا :)) 

رزقکم الله !   بنده که به نصفش سیر شدم ...

این هم از هنر های کدبانو و مبلّغه ی ما ...

کاکتوس هامونم ببینید !  با خودمون آوردیمشون تبلیغ ...



این بود بخشی از حاشیه ی تبلیغ اینبار ...

۸ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۹۴ ، ۰۱:۰۰
شیخ عبدالزهرا وثوقی

بسم الله الرحمن الرحیم

 

سلام علیکم / طاعات و عباداتتون قبول

ان شاء الله که خداوند اعلی بهترین تقدیرات را برایتان به امضاء  حضرت مهدی عج الله تعالی فرجه الشریف راسانیده باشد .

 

یادمه اولین تبلیغی که رفتم یک روز هم طول نکشید ! 

یک اردوی  جهادی بود که من و همسرم به عنوان مسئول گروه فرستاده شدیم و هنوز 24 ساعت هم نگذشت که داشتم از غربت دق میکردم !  خیلی دور نبودا  !  تازه  به همراه خانمم بودم . اما فشار آنقدر بود که در کمتر از یک روز پا به فرار گذاشتم !

گذشت تا یک تبلیغ پنج روزه پیش آمد ... آن هم روز سوم پا به فرار گذاشتم !

تا اینکه دیدم اینطوری نمیشه ... باید یک کاری بکنم اصلا امکان بازگشت نباشه ، که یک سفر به اون طرف ایران رفتیم ... کرمانشاه دهه ی اول محرم . که اولین تجربه ی ده روزه ی تبلیغی رو خدارو شکر بدست آوردم و سد سختی غربت شکسته شد .

البته مسافرت و اردو رفته بودم حتی بیش از ده روز که از خانواده دور باشم اما نمیدونید غربت تبلیغ چیه ! خیلی فرق داره با هم ... در تبلیغ چون رسالتی بر گردنته و یک جا ساکنی خیلی اوقات غربت و مظلومی اسلام رو بیشتر می بینی یک بار سنگین عجیبی شاید رو دوش باشه که واقعا در مسافرت و اردو نیست ...

گذشت ... تا پارسال که اولین تجربه تبلیغ ماه رمضان در روستای دور از وطن را  داشتم و خدارو شکر خیلی تجربه افزا بود و اکنون امسال ...

امسالی که دیگر ماه مبارک رمضان هم رو به پایان است و خداروشکر با تبلیغ و جهادی ! مانوس تر شدم و بسیار خدارا شاکرم از این جهت ...


یکی از شاخصه های مهم در تقویت اراده و تذهیب نفس هجرت است ... بعضی استعداد هایانسان فقط در هجرت و دوری از اهل و وطن شکوفا میشه ... اگر در زندگی خیلی افراد بزرگ دقت کنید حتما حتما یک دوره ی قابل توجهی هجرت در زندگی شون خواهید دید ...

حالا اسم این سکونت سه ماه ای که به حول الله قراره به پایان برسونیم رو من هجرت نمیذارم اما مقدمه ای خوب و زیبا و پر برکتی برای هجرت میدانم /

این سختی دوری ،  از وابستگی است و این وابستگی ریشه اش وصل به دنیاست ... و این وصل را باید از بین برد ... طوری که در درونت این سختی قابل تحمل باشد ... تحملی برای دستیابی به ارزشی بالاتر ...

حال اگر تحمل این سختی را برخود شیرین و گوارا کردی دیگر وصل به دنیا نیستی . خواه در عمل دور از کاشانه باشی یا نه ... ولی برای رسیدن به این قوت و پارسایی حتما به دوره ای هجرت نیاز داری /

و این روزهای ما با مکبّری سید محمدمهدی سپری میشود !  تنهاکسی که تمام  وعده های نماز با شور و حال حاضر در صحن مسجد است ... و سخنگوی جلسات و بادیگارد ماست !  پسری کلاس پنجمی که اگر کلا با لباسهایش 30 کیلو بشود ! اما جنبش و سرخوشی و بروبیایش بسیار پر انرژی !

عصر ها ساعت پنج و نیم کلاس داریم که از ساعت پنج پشت پنجره ی خانه ما تظاهراته ! و بچه های قد و نیم قد منتظر ... چند روز پیش وقتی اومدم بیرون بچه ها اشاره به یادگاری سید روی در خونه کردند ... :


 

 

در کلاس شروع به روخوانی روانخوانی و حفظ ایت الکرسی کردیم که  الحمدلله تا الان بیش از ده نفر از کسانی که از روی خط هم نمیتونستند بخونن الان تمام سه آیه ایت الکرسی را بطور روان و بی غلط حفظند/



گاهی یک شیشه عطری که بدست یک مبلغ دین خدا هدیه و جایزه داده میشود ، میتونه مسیر  زندگی خیلی هارو حتی عوض کنه ... اینو به تجربه عرض میکنم ... از جوانان  قریب به بیست سال که اصلا اهل نماز نبوده با یک هدیه ی کوچک مثل عطر یا تسبیحی زیبا یا یک کتاب  از کسانی شده که هرروز نماز صبح نفر اول صف است ...

من هدایایی خریدم  که چندتا نمونه عکس میزارم ، اگر کسی خواست در این زمینه  کار خیر بکنه اطلاع بده /

 

 

 

مسجد واسه شبهای قدر کتاب دعا کم داشت که  تکنولوژی رو به خدمت دین بردم !

از بسیج دیتا پروژکتور گرفتیم و با لپ تاب فرمت پاورپوینت دعای جوشن کبیرو اجرا کردیم/ بچه ها به کلی حال نشستن دعا خوندن !! بعضیاشونم میرفتن رو دیوار دست میزدن ببینن چیه ؟!

 

 

 

 

 

 

 

 ان شاالله ادامه دارد ...

 

 

۲۰ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲۲ تیر ۹۴ ، ۰۲:۳۵
شیخ عبدالزهرا وثوقی

بسم الله  الرحمن الرحیم

سلام !

سلامی گرم ، گرمایی بالای 50 درجه از سرزمینی کویری در مرز ایران و ترکمنستان ؛ جایی که ضعف کولرهای آبی و حتی گازی را در برابر گرمای خشک و سوزان و به معنای واقعی ( داغ ) را به راحتی حس میکنی .

دو هفته است که درروستایی از توابع سرخس مستقر شدیم ...  تصمیم داشتم فقط ماه رمضان را تبلیغ باشم اما شرایط منطقه طوری حساس بود که روحانی مستقری برای اینجا هماهنگ نشده و کسی که بخواهد یک یا دوسال اینجا ساکن شود پیدا نکردند ... واین خیلی طبیعیست وقتی تعداد طلبه ها بسیار بسیار از انچه که باید باشد کمتر است /

لذا قرار شد بطور موقت تا اول مهر ان شاءالله در این روستا بمانیم یعنی تجربه خدمتی سه ماهه !

یک وانت کرایه کردیم و اینارو  فرستادیم خودمونم با ماشین پشت سرش راهی شدیم ...

یخچال

ماشین لباسشویی

اتو دستی ( چون ما کلی با کلاسیم و اتو پرس هم داریم! ) 

ظرف در حد کارفرما

نخ سوزن

دو عدد فرش

دوتا پشتی

کتاب های لازم

لپ تاب

گلدونام ( یکیش یک پک چهارتایی کاکتوس کوچولوی خوشگله )

کبوترام ! 

یک گاز دوشعله

یه عالم پنیر پیتزا و سوسیس و کالباس !   ( باور بفرمایید خدا میبخشه !

تازشم یک کار دیگه هم کردم واویلا !  :)

مانیتورمو آوردم و یک دستگاه دیجیتالم واسش گرفتم !

خلاصه قراره سه ماه تلوزیون داشته باشیم ... 


باج بود دیگه ...  :)   سادات بنی الزهرا را گفتیم حوصله سر نرود بدور از خانه و کاشانه .

البته فقط ماه عسل و نقی ! روشن میشه ...

خلاصه ما کما فی السابق پای آرمانامون هستیما


خیلی وقت بود دلم واسه پاکی بچه های روستا ، واسه کلاسای قرآن تنگ شده بود .

درسته که سخته تو گرمای وحشتناک با دهان روزه سی تا بچه بسیاااااار پر انرژی را مدیریت کنی و آموزش دهی . ضمن آن کار تربیتی بکنی مهر بورزی صمیمی باشی داستان تعریف کنی ... اما لذت روز آخری که داری برمیگردی و هر کدامشان اصول و فروع دین را با شعر حفظند و معنی و مفهومش را می دانند .. اطلاعات خوبی از قرآن و اهل بیت علیهم السلام دارند . کلی داستان از انبیاء بلدند و چندین حافظ آیة الکرسی با تو خداحافظی می کنند ... کسانی که حمد و سوره شان را هم پر از غلط میخواندند الان چندین سوره را کامل مسلط اند  ، تمام آن سختی را گوارا میکند ... واقعا گوارا تر از با حلاوت ترین نوشیدنی ها در این گرمای عجیب ...

و من دعا میکنم خدا این قلیل و ناچیز را از ما قبول کند

و شما هم دعا کنید که ما رسولان خوب و لایقی برای رسول الله باشیم ...

درسته که وظیفه یک زن است ؛ آنجا که همسرش میرود همراهش باشد اما همراهی کردن در این شرایط غیر معمول و نامتعارف واقعا جای قدردانی دارد که البته تجلیل واقعی با خود خداست . 

 

اینجا اینترنت ندارم / موبایلمو SHARE میکنم رو لب تاب گه گاهی وصل میشم.

ان شا الله تعالی از اینجا و کارهای اینجا خواهم نوشت/



راز دل نوشت : ما در پیاله عکس رخ یار دیده ایم    ای بی خبر ز لذت شرب مدام ما

یعنی تمام سختی های طلبگی به یک ساعت دور هم نشستن با ایت فرشته های پاک و معصومی که واقعا فطرت پاکشونو میتونی حس کنی میارزه .

بچه هایی که محبتاشون واقعیه . وقتی واسشون از خوبی ها و پاکی های حضرت زهرا سلام الله علیها میگی ، وقتی از قشنگی های دین و بزرگواری های اهل بیت علیهم السلام میگی از ته دل و با تمام وجود با این حرف ها ارتباط میگیرن ...

و من از همین الان به فکر سختی روز خداحافظی با این گل های خوش عطر و پاک نفس کویر هستم ...

۲۰ نظر موافقین ۷ مخالفین ۰ ۱۳ تیر ۹۴ ، ۱۹:۳۳
شیخ عبدالزهرا وثوقی

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم

بلافاصله بعد امتحانات از دفتر امام جمعه یکی از شهر های خراسان زنگ زدند و خواستن ماه مبارک رمضان بعلاوه دوماه دیگر تابستان را  ساکن یکی از روستاهای مناطق حساس بشیم !

ومن هم توکل بر خدا راه افتادم


وسایل اوردیم . در حد کار فرما  ...  ماشین لباس شویی یک گاز رومیزی یخچال قدیمی منزل پدرم ! و لباس و ظروف اشپزی ...

لوازم فریزرو ریختم تو کلمن ! اوردیمشون وقتی رسیدیم همه گوشتا و سبزی ها باز شده بود ...

اولین نماز صبح رو با جوان ها و نوجوان های روستا اقامه کردیم... اینجا هم کلی حرف داره واسه زدن که متاسفانه فعلا اینترنت درستی نداره ... الانم به یاد شما همراهان عزیز بسته اینترنتی همراه گرفتم و اومدم ! سرعتش اصلا خوب نیس.


فعلا تا اطلاع ثانوی ... در پناه خدای خوب و مهربان باشید .


سیده خانوم هم به همسنگری هاشون سلام میرسانند ... بلاگفا خراب است !

یاعلی علیه السلام

۲۹ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۲۸ خرداد ۹۴ ، ۲۳:۲۲
شیخ عبدالزهرا وثوقی

بسم الله الرحمن الرحیم


سلام خدمت عزیزان همراه

اگر این روزها کمتر اومدم  بخاطر فصل امتحانات و درگیری های درسی بوده اما یاد دوستان بودم و خیلی از مخاطبان بزرگوار وبلاگ رو حتی بطور خاص در حرم امام رضا علیه السلام یاد کردم...


واما درباره ی مهر نماز

از مستحبات نماز اینه که سجده بر روی تربت سید الشهدا علیه السلام باشه . قبلا که رفت و آمد به کربلا انفدر راحت نبود اصلا مهرهای کربلا انقدر در دسترس نبوده حتما همتون دیده بودید مهرهایی که روش به همون خط عراقی حک شده بود : ( تربت اعلاء مال کربلا )

چون مهر کربلا خیلی کم بود و از اون طرف هم سجده به تربت حرم سیدالشهداء علیه السلام فضیلت بیشتری داشت یک چنین علامتی روی مهر ها گذاشته میشد تا مشخص باشند .

اما از اونجایی که همیشه کج سلیقه گی ها و رفتارهای ناصواب افراد بی مبنا باعث رواج اشتباهات و احیانا بروز مشکلات می شود رفته رفته شروع کردند طرح های مختلف روی مهر ها زدن .

دوتا دلیل عمده داره این اتفاق

یکی بازار فروش و تجارت !   

یکی هم افراد افراطی بی مبنا ، و عمل طبق سلیقه ، بدور از مبانی  ...

دور از جون هیات و هیاتی های گلمون باشه اماانقدر این رفتار های شخصی پسند بین یک عده افراد محب اهل بیت رواج پیدا کرد که خود بخود بسیاری از مردم لفظ هیاتی رو به عنوان یک تفکر افراطی بی مبنا بر اساس خواسته و سلایق شخصی قلمداد می کنند . البته این هم اشتباه است ...

خلاصه این شد که مهر های مختلفی با طرح های متفاوت وارد بازار شد .

از اسم اهل بیت بگیر تا عکس گنبد و صحن و تمثال صورت ! و حتی نگارگری و تذهیب خالی !

یک نمونه مختصرش :


مهر های منقوش / خلاف نظر علما


تازه اینا که خوبه ، من یادمه دوران کودکی که با مهر و تسبیح های خونمون بازی میکردم!! یک مهر داشتیم  قالبش  طرح قلب بود یعنی گرد نبود و خودش یک قلب بود . وسط این مهر یک آینه کارگذاری شده بود ! و روی آینه عکس سه در چهار آقا امیر المومنین علیه السلام چاپ شده بود !!

یعنی الان که یادش می افتم دوست دارم صفحه کلید جلومو گاز بزنم !  :)

بعد یکی از محکم ترین و علنی ترین تهمت های قابل دسترسی که اهل تسنن به شیعه میزنن اینه که شیعان غیر از اینی که بادستای خودشون یک بت مانندی درست میکنن و بهش سجده میکنن  سجده ی  بر عکس  و نام و حرم اهل بیت را هم اضافه میکنند ... خب واقعا مقصر اصلی خود ماییم


یعنی خود این شیعیان بی تفکراند . بنده های خدا خیلی پر هم بی راه نمی گویند اون مهری که من باهاش کیف میکنم نماز بخونم دیگه مهر نیست .. من با اون مهر نفسمو سجده کردم  مرحوم سیدهاشم حداد از اساتید علامه طهرانی رحمت الله علیهما میفرمودند :  

سجّادۀ ساده‌ و سفید مطلوب‌ است‌؛ سجّاده‌های‌ زیبا و منقّش‌ و ملوّن‌، حظوظ‌ نفس‌ است‌. تربت‌ سیّد الشّهداء علیه‌ السّلام‌ اگر به‌صورت‌ مُهرهای‌ معمولی‌ گرچه‌ ناصاف‌ باشد، تربت‌ است‌؛ ولی‌ اگر صاف‌ بودن‌ آن‌ مدّ نظر گرفته‌ شود حظوظ‌ نفس‌ است‌؛ و باید درست‌ ملاحظه‌ کرد که‌ شیطان‌ تا به‌ کجا دائرۀ مأموریّت‌ خود را توسعه‌ داده‌، و در سجده‌گاه‌ مؤمن‌ شیعه‌ آنهم‌ بر روی‌ تربت‌ پاک‌ آن‌ زمین‌ مقدّس‌، دوست‌ دارد اثر خود را بجای‌ گذارد. تسبیحهای‌ زیبا که‌ در ذکر انسان‌ مؤثّر است‌، همگی‌ حظوظ‌ نفس‌ است‌ .

لذا هم به این جهت و هم بخاطر درمعرض تهمت قرار گرفتن دین نظر بزرگان و علما بر این است که از مهر های غیر منقوش و طرح و اسم برای نماز و سجده استفاده بشه . آخه چه مبنایی داریم ما واسه این کارا ؟ چرا باید جیزایی که خوشمون میادو وارد دین کنیم و بعد با خوش اومدن دل خودمون کیف کنیم که بله .. داریم عبادت میکنیم . غافل از اینکه هوی نفس را عبادت کردیم !

و بماند که خیلی از این طرح ها باعث ایجاد مشکل فقهی میشه اصلا . در سجده تمام آن مقدار مشخص از جبهه ی پیشانی باید بر روی خاک قرار گیرد و نباید بین آن فاصله ای وجود داشته باشد مثلا روی تسبیح نمیشه سجده کرد و هنگام گذاشتن سر به روی این نوع مهر ها سجده صحیح فقهی صورت نمیگیرد .

تصویر مهر منزل ما که از کربلا هدیه آوردمش :



سجده گاه صحیح


کار دوتا مهرو با هم میکنه !  میدونید که در سجده مستحبه بینی تون هم بروی خاک باشه .

البته جامهری و سجاده واسه جهیزیّه عروس خانوم بوده ! وگرنه بهترین گزینه برای جانماز و جای مهر یک پارچه مرتب تمیز و سفید،بدون طرح و نقش هست .


نمازاتون پر از حس خدا ...



۱۴ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۲۱ خرداد ۹۴ ، ۱۹:۰۰
شیخ عبدالزهرا وثوقی

بسم الله الرحمن الرحیم


عرض سلام و خدا قوت خدمت دوستان و همراهان دارم /

عید مبعث مبارکتون !  

ان شاء الله تعالی زندگی پر از یاد و نور محبت رسول الله صل الله علیه و آله وسلم داشته باشید .


پاکت منبر  یکی از اون مسائلی هست که همه دربارش شنیده ها و صحبت هایی دارند .


یک عده از مقدارش می پرسن

یک عده اصلا نمیدونن چی هست ؟!

یک عده هم میگن اصلا چه معنی داره شما طلبه ها واسه منبر به اسم دین پول بگیرید!

یک عده قیمت های نجومی بعضی منبری ها مطرح میکنن و میگن چرا اینا قیمت تعیین میکنن ؟

یک عده میگن شما طلبه هاوضعتون خوبه دیگه یک منبر میریدیک روضه میخونید چه همه پول میگیرید !

خلاصه از این دست یک عده ها ، زیادن که بلاخره حرف و نقد و نظری دارند و میخوان پیرامون این مساله صحبت کنن !

میگفت اون قدیم ها ، ینده خدایی واسه دهه اول محرم آشیخی رو دعوت کرد تا مجلس موعظه و تعزیه داری اهل بیت را در منزلش برپا کند .

خب اون زمان وسیله نقلیه همین چهار پا بوده و این آشیخ هم هر روز با چهار پای خودش به این مجلس می اومد و مجلس ذکر اهل بیت رو برپا میکرد تا روز آخر دهه .

معمول و مرسومه که تشکر از الطاف منبری و روضه خوان رو روز آخر وقت خداحافظی انجام میدادند و مثلا مبلغی را بین پاکت میگذارند یا در سینی کنار چای و آبجوشی که برای منبری میبرند میگذارند و یا لحظه خداحافظی با احترام خاصی و تشکری در جیب خادم اهل بیت قرار میدهند .

به هرحال این آشیخ جلسه ی آخر منبر و ذکر مصیبت را هم برگزار میکند و دعای آخر مجلس و یا علی مدد ... دم در صاحب خانه و بانی مجلس که بدرقه ی آشیخ میکند در عین حال اینکه خیلی طبیعی و انگار نه انگار رفتار کرده که هیچ تقدیری نکرده والبته  آشیخ هم اصلا برخورد و صحبت و کنایه ای هم در این باره نیامده بود ؛ خود صاحب مجلس دم اخر رو به واعظ کرد و گفت : آشیخ مجلس مال امام حسین علیه السلام بود دیگه ...  ما خونه مون رو دادیم شما رو هم گفتیم بیاید منبر و روضه شو برپا کنید ! پس لازم نیست که ما چیزی به شما بدیم؟!

بنده خدا آشیخ ! هم که دیگر سوار چهارپایش شده بود و آماده رفتن بود گفت : بله درسته ... راست میگید ما هم هیچ توقعی نداریم ، اما این خره ما که ده روز برد و آوردمون کاه یونجه شو از کجا باید بیاره ؟!

یاد حرف بزرگی افتادم که میگفت اسب امام حسین هم بی کاه یونجه نمیتونه واسه اسلام بدود !

بله ، هیچ وقت منبری و روضه خوان برای کاری که انجام داده مبلغ معین نمی کند و نباید بکند چون اجر کاری که یک طلبه و واعظ میکند فقط با خود خداست .. خود خودش ...

کسی که دین و راه سعادت یاد می دهد و مسیر حق نشان می دهد رسول ِ رسول الله صل الله علیه و آله وسلم است . سرباز مکتب امام صادق علیه السلام است . برای کس دیگری اصلا نفس کشیدنش در این عالم وقف رسول الله است . چون انقدر ارزش کارش بالاست که من معتقدم هرقدر هم حتی اگر میلیونی تقدیر شود باز هم از عهده ی جوابش کسی بر نمی آید الا خود خدا ...

اجر مبلّغ و سرباز دین فقط با خداست و بس /

این بحث  هرکس را وظیفه ایست خیلی مهمه ؛ اگر کسی این رو بتونه تو نفسش واسه خودش قشنگ و درست حل کنه بسیاری از مشکلاتش حل خواهد شد . حتما روش تفکر کنید .

هر کس را وظیفه ایست . وظیفه طلبه آن است که درس بخواند و تقوا داشته باشد و با نیت پاکش و درس آموزیش پای قال الصادق و قال الباقر دست مردم بگیرد و در دست خدا بگذارد و تمام هم و غم و فکر و ذکرش برای اعتلای پرچم توحید و دین باشد ، با توکلش به هیچ چیز دیگر هم کار کاری نداشته باشد .

مردم ، جامعه و نظام را هم وظیفه ایست . اینکه با عقلشان منطقی بودن این سیر و جریان را برای رسیدن خودشان و جامعه شان به درستی و راستی و توحید بپذیرند و در قبال این حرکت خودشان را مسئول بدانند ... بدانند این طلبه و مبلغی که من برای رساندن راه صحیح زندگی  و اشاعه ی جهان بینی سالم و کامل و خدامحور دعوت کرده ام  درست است که وظیفه اش را دارد انجام میدهد ، اما من هم باید وظیفه ام را درست انجام دهم . چون اگر این طلبه در اوّلیات زندگی و معیشتش دچار مشکل بود واقعا انتظار اینکه دین درست تبلیغ شود و جامعه رو به تعای حرکت کند بی انصافی است /


چند روز پیش مادرم امر فرمودند که منزل یکی از آشناهای دورشون موعظه و ذکر توسل را بنده بروم /

وضعیت اقتصادی صاحب منزل در حد بسیار مطلوب بود .

نمیدونم چقدر درباره ی  انواع سخنرانی ها و سطح علمی اون میدونید و دیدید

مثلا گاهی در حد یک بیان یک مساله شرعی و خواندن یک حدیث است و روضه . بدون هیچ توضیح و تفسیر و بروز رسانی و تبیین معادل سازی در زندگی امروز .و گاهی هم منبری بطور تخصصی از چند و چون  مساله صحبت میکند و بحث فلسفی و منطقی و عقلی موضوع را طرح میکند و با بروز رسانی و در آوردن لایه های درونی مساله کاملا عمیق و دقیق و کاربردی توضیح می دهد  مثالش سخنرانی های حجت الاسلام شیخ علیرضا پناهیان حفظه الله تعالی هست ...

خب سبک و سیاقی  که ما یاد گرفتیم و صحبت میکنیم از دسته دوم است

یعنی با وجود اینکه مادرم از قبل توصیه اکید فرموده بودند بیش از بیست دقیقه صحبتت طول نکشد ، به فضل الله تعالی و مدد اهل بیت طوری شد که فقط سوال های پیاپی خود مردم قریب به چهل دقیقه زمان برد ...

مجلس تمام شد و پاکتی نارنجی ! توی سینی برای ما آورده بودند ...

با وجود اینکه خیلی منبر نمیرم و سعی کردم تا قبل اجنهاد غیر از ایام تبلیغی وارد این وادی نشم اما در همین مجالسی هم که گه گاه رفتم سعی کردم اصلا توجهی به مقدار پاکت نکنم .. یعنی اصلا واسم مهم نبوده و شما دعا کنید هیچ وقت هم نباشه ... دلیلش هم که بالا گفتم ...

اما مادرم خیلی اصرار داشتند مبلغ بین پاکت را از چنین موقعیت فرهنگی اقتصادی برای این سبک جلسه  بدانند ...

و شرح پاکت چیزی نبود جز  این :


بدون شرح !


یک پاکت نارنجی نم خورده ، که پشت پاکت در اثر کثرت استعمال کهنه شده بود و قست تای در پاکت  رنگش ریخته بود و سفیدی اش در بین آن همه نارنجی خود نمایی خاصی داشت .

در پاکت رو که باز کردم با خطی نچندان دلچسب نوشته بود ( پیوندتان مبارک ! ) ظاهرا واسه عروسی یکی بستگان صاحب مجلس بود  ... اسم طرف هم بودحتی !! البته بنظرم اون آقای بابایی این وسط اخلاصشون از همه ما بیشتر بوده که پاکتشون با چند واسطه خرج روضه ی امام حسین علیه السلام شده بود ! هیچ اتفاقی در عالم بی حکمت نیست ،دعاشون کردم !!

دو عدد ده هزارتومانی کهنه ی چندین قسمت پاره ! و لبه تا خورده که رویشان با ماژیک آبی نقاشی هم داشت به وضع نا بسامانی درون پاکت بود ... 

واین مبلغ هزینه تاکسی برای رفت و آمد هم نیست !


این را ننوشتم برای اینکه بگویم من از این مقدار ناراضی بودم !! نه ... خدا میداند که ذره ای حتی برای مادیات نرفته بودم و باز شما دعا کنید هیچ وقت هم چنین نباشم ... همینکه کلی سوال و مشکل توانستم جواب دهم و راهنمایی کرده باشم برایم دنیایی ارزش داشت من واقعا طرف حسابم حجت بن الحسن المهدی روحی له الفداء هست

اما از این ناراحت شدم که این کار بی ادبی به مقام علم است .

علم ارزش دارد و عالم حرمت ... این علم و عالم به واسطه ارتباطشان با خدا و اهل بیت احترام دارند که اگر رعایت این ادب نشود واقعا برکات را از زندگی ها و جامعه می برد ...

یادتان هست در پست ( منجی  عالم بشر یت ؛ یک عرب ) توضیح آیه (( اعراب اشدّ کفرا و نفاقا )) رو چی دادیم ؟

گفتیم اون نوع نحوه برخورد و رفتارهای ناصحیح دور از فطرت و منطق و ادب را خدا مذمت کرده حالا اون رفتار میتونه در شخصی باشه که در بهترین قسمت یک شهر مذهبی زندگی میکنه در اوج شهر نشینی و وضعیت خوب اقتصادی ، و از اون طرف میتونه در دل یک روستا با تمام کمبود ها و محرومیت ها اون ویژگی نکوهیده  موجودنباشه و فرد با کمال عزت و ادب و بزرگی زندگی کند ...

این پاکت هم یادگاری ایست  از یک روستای بسیار دور از شهر و امکانات که برای من دنیا دنیا ارزش داشت ... این لطافت و ادب و کمال :


پاکت روضه حضرت زهرا سلام الله علیها

مقایسه با شما ... !



* پ.ن :   یکی از مداح های عزیز و دلپاک رو تلویزیون در برنامه ای زنده دعوت گرفته بود . مجری پرسید چرا بعضی مداح ها قبل از آمدن قیمت تعیین میکنند ؟!
اون مداح جواب خیلی جالبی داد ! گفت شما الان نگید چرا فلان مداح قیمت مشخص میکنه ، اینو ببینید تاحالا با این ادم چکار کردند که مجبور شده الان مبلغ معین کنه . خب اون هم تمام وفتشو برای اینکه سبک خوب و شعر جدید پیدا کنه گذاشته زحمت کشیده . ببینید چند نفر حکایت داستان بالا رو سرش آوردن !


*حاج عبدالرضا هلالی میگفت یک دفعه منو دعوت کردن سبزوار ! اونجا جلو همه با یه وضع زشتی یک ربع سکه هم بهم دادند ... باوجودیکه برخورشون قشنگ نبود به رسم ادب گرفتم . اومدم تهران نشونش دادم گفتن تقلبه ! یا یکبار مجلسی که دعوتم کرده بودند یکی از قسمت های کرج قرار شد مارو بعد مجلس ببرند رستوران . اونجا به بهانه اینکه این دنبال اون میگشت و اون یکی دنبال این گذاشتند رفتند و من نیم ساعت جلو رستوران علاف بودم! دیدم نیومدن خودم تاکسی گرفتم برگشتم !


۲۰ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲۶ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۶:۵۶
شیخ عبدالزهرا وثوقی

بسم الله الرحمن الرحیم


سلام علیکم


از صحبت های کوچه بازاری بین مردم خصوصا در مواجهه با روحانیون جمعیت زیاد و قشر غالب طلاب در ایران است .


مثلا میگن تمام کشور دست شما شیخاست !

یا میگن شما تو این مملکت همه کار میتونید بکنید ، شما تو کشور همه کاره اید !

یا اینکه بر این باورند از 80 میلیون جمعیت ایران حتما دست کم بیست میلیون نفر آخوند تو کشور هست !

خدا خیرشون بده باز بعضی ها میگن چهار پنج میلیون .

تو یک جمع نشسته بودیم از این آقایون مثلا روشن فکر و فهمیده ! که همه چیز بلدن و اصلا حیف شده اینها رئیس جمهور نشدن وگرنه دنیا رو گلستون میکردن ... همین بحث که حکومت واسه شیخاست (  واس ماس ! ) و اینا همه ی کشور رو پر کردن و همه ی کار ها دست ایناست راه افتاد ...

پرسیدم میدونید جمعیت کل طلبه های ایران چند نفره ؟! 

با کمال قطع گفت حتما و یقینا بالای دوملیونه ...   یعنی یک چهلم جمعیت ایران آخوندن ...

بهمش گفتم  دو میلیون که خیلیه !  کاش بود انقدر !!  حالا یکم کمتر ...

گفت یک میلیون نفر ؟!   

گفتم :  نه ...   اونم اگر بود بازم خیلی خوب بود ..

گفت : نه دیگه !  مگه میشه ؟؟   (  طرف خیلی از این مثلا همه چی دون ها و اظهار نظراستا ! )

گفتم : اره ... اونقدرا  هم که شوما فکر میکنی خبری نیست ... مسجدای مشهد از شعاع 10 کیلومتری خود شهر پنج تا درمیون امام جماعت ندارن !

گفت : هفتصد هزار نفر ؟؟!!

گفتم : داداش ... تا حالا ورزشگاه آزادی رفتی ؟!

گفت : نرفتم ... ولی خب چه ربطی داشت به بحث ما ؟!

گفتم :


اگر تمام طلبه های ایران رو یک جا جمع کنی

یعنی هم طلاب برادر و هم طلاب خواهر  اونوقت همه شونو بخای حساب کنی ؛

یعنی از اون طلبه ای که تازه وارد حوزه علمیه شده تا اون طلبه ای که دیگر از فرط کهنسالی قوای جسمی ای ندارد که بتواند فعالیت کند ؛ آنهای که منبر و روضه بلندند یا بلد نیستند ، آنهایی که مشکلات مختلف زندگی دارند و ندارند ، آنهایی که در خیلی زمینه های مختلف تخصص دارند و یا ندارند ، همه و همه ...   دو ورزشگاه آزادی    هم نمی شوند !



این درحالیه که جمعیت زیادی از این تعداد ، طلاب خواهر هستند . یعنی کسانی که به سفارش خود دین ، اولویت  زندگی شان باید چیز دیگری غیر از درس باشد !  بچه داری و همسر داری ... و درس و تبلیغ دین  در اولویت دوم قرار میگیرد آن هم اگر هیچ منافاتی با بحث خانه داری و همسر داری و تربیت اولاد نداشته باشد .


کجا کشور دست شیخاست ؟!؟ این چه مغلطه ایه ؟ مثل اینه که در رئسای حکومتی چند نفر سید یا چند نفر از قشر مهندس ها باشد ... باید بگوییم مملکت دست سادات  یا دست مهندس هاست !!!

شاید پنج درصد طلبه ها  یا کمتر در جریان مسائل کشوری باشند . که اون هم بین طلاب نکوهیده است . تمام طلبه ها از لحاظ جایگاه حقوقی در کشور کاملا مثل باقی مردم اند .

چرا  یک فرق دارند :

اینکه در این حکومت همیشه اولین و استوار ترین پشتیبان نظام ، طلاب بوده اند ولی هیچ وقت حتی به اندازه ی سوبسیت غذای سلف دانشگاه های این مملکت هم برای حوزه و طلاب خرج و پشتیبانی نشده !  در یک کشور شیعه مبلغان دین ، یعنی رسولان رسول الله ، سربازان امام زمان علیهم السلام خرجی ماهیانه شان نصف پایین ترین نرخ حقوق کارگر ساده هم نباشد !

یعنی خط مطلق فقر تقریبا 700 هزارتومان باشد و یک طلبه اگر مجرد باشد 200 هزارتومان و اگر هم متاهل باشد و بالای سال چهارم حوزه بود 400 هزارتومان ، و یک یک قرانی این پول از دولت و حکومت نیست ...

قرار است طلبه ها از نظام پشتیبانی کنند ، اصلا وظیفه شان است ولی فقط یک طرفه ! نظام و دولت کاری به پشتیبانی معیشتی و رفاهی طلبه ها نباید داشته باشند . این فرق را دارند طلبه ها ... و این چیزی جز ریشه های تفکر جدایی دین از سیاست نیست ...

البته قبلا درباره ی شهریه نوشتم ... همین مقدار که به ظاهر بسیار ناچیزه بسیار بسیار بسیار برکت عجیبی داره که فقط یک طلبه میتونه معنی این حرف رو بفهمه .

جمعی از علما خصوصا مقام معظم رهبری ( حفظه الله تعالی ) با وضع شهریه و معیشت طلبه ها مخالف اند و بر این عقده اند سرباز دین نباید دغدغه ی مهم مالی داشته باشد تا جلوی فعالیت ها و تبلیغ و انجام رسالت طلبگی اش را بگیرد ... که متاسفانه خیلی ها هم با این نظریه مخالفند ... همین رسیدگی نیم بندی هم که الان وجود داره از حسن تدبیر های آیت الله خامنه ای هست که خدا ایشون رو واسه اسلام حفظ کند ...

آن وقت این شیر نفت است که بر جیب شیخ ها روانه شده

یعنی غالبا این طوره که تفکر اصیل حوزه ورود به مسائل اداری حکومتی را در شاءن طلبه نمیدانند الا شرایط خاص که وظیفه ی شرعی باشد و اون منسب هم متولی ای نداشته باشد که بحثش جداست و معمولا همیشه تعداد من به الکفایه موجوده ...


خود مقام معظم رهبری ( حفظه الله تعالی ) به آقازاده هاشون  فرمودند که راضی نیستم وارد سیاست و اقتصاد بشوید .

این به معنی دین جدا از سیاست نیست ها ! این یعنی در زمانه ای که طلبگی متولی به اندازه لازم نداره ، همین طلبه هایی هم که داریم از مسئولیت مهمشون وارد فعالیت دیگه ای نشن چون در همین کسوت بهتر و خالصانه تر میتونن به اسلام خدمت کنن وگرنه اون مقدار ضروری که لازمه و باید حتما باشند چقدره ؟ یک رهبر و هر شهر یک امام جمعه و جمعی محدود برای نظارت ها و رسیدگی های تخصصی به امور جامعه که با معیار های اسلامی سنجیده شوند .

این تعداد ، افراد مشخص و محدودی هستند ، نه همه طلبه ها !!

تعداد مهندس هایی که در جریان ریاست های حکومتی هستند چندین و چند برابر طلاب هست .

این که بگوییم اداره ی کشور با مهندس ها است هم نادرست است .


طلبگی واجب کفایی است و زمانی که نیروی لازم برای آن موجود نباشد بر همه ی کسانی که حداقل امکانی برای طلبه شدنشان وجود داشته باشد شرعا واجب است اگر در پی آن نروند باید جوابگوی این ظلمشمان به خود و خدای خود باشند ، حتی اگر پدر و مادر به این کار ناراضی باشند در اینجا اثری ندارد و امر خدا بالاتر از امر والدین است . 



۳۹ نظر موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱۵ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۶:۱۹
شیخ عبدالزهرا وثوقی

بسم الله الرحمن الرحیم



سلام علیکم و رحمت الله

ولادت مولانا امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیه السلام را خدمت بزرگواران تبریک میگم .

یکی از مطالبی که درباره اش قبلا در این وبلاگ قلم زدیم ، بحث مهریه و  مهرالسنه بود که به مددالهی مقاله ای در حد وسع و توان و زمان نوشتم . 


         

باشد که ان شا الله موجب آگاهی و اثر شود تا به برکت این تنها مهریه ی مستحب موجبات برکت و صفا به یمن مهریه حضرت زهرا در زندگی هایمان مهیا گردد .


برای خواندن مقاله به ( ادامه مطالب ) بروید.

۱۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ ارديبهشت ۹۴ ، ۱۷:۴۲
شیخ عبدالزهرا وثوقی