طلبگی و هزار و یک ...

طلبگی و هزار و یک ...

بسم الله الرحمن الرحیم


×××××××××××××××××××
سرمایه محبت زهراست دین ما

ما دین خویش را به دو دنیا نمیدهیم
×××××××××××××××××××

طلبگی شغل نیست. رسالت است. مأموریت است. ادامه حرکت پیامبران الهی در طول تاریخ بشری است.

×××××××××××××××××××
غالب مطالب این تارنما قلم خود این حقیر هست و جریان کپی پیست به اینجا راهی ندارد .
×××××××××××××××××××
احتمالا به بزرگوارانی که آدرس نمیذارن جواب داده نخواهد شد .
×××××××××××××××××××
کلاً اعتقادی به تبادل لینک ندارم ؛ صلاح دونستید لینک کنید ، وبلاگ های فعال و ارزشی بدون تقاضای تبادل ، لینک خواهند شد .
×××××××××××××××××××
همسایه ی حضرت رضاییم ،هفته ای یک بار ، یک سلام به نیابت از مومنین و آشنایان سایبری هست ان شا الله.
×××××××××××××××××××
بحمد خدا روز ولادت حضرت جواد تو حرم امام مهربونی ها با یه طلبه سادات عهد یاری و یاوری بستیم و ولادت حضرت رضا رفتیم زیر یه سقف.

تنها امیدمان لبخند ‏‏صدیقه طاهره فاطمه زهرا ...
×××××××××××××××××××

عقیده دارم طلبگی جهاده ... اما همسر طلبه بودن جهاد اکبر است / خدا این کنیزای مخصوص حضرت زهرا را نصرت و تایید بفرماید .
بعضیاشون واقعاً از همه چیز زندگیشون ، از ارزوهای دنیویشون از حق و حقوقشون گذشتند تا خادمی سرباز امام زمان را کنند ... کثّرالله امثالهم /

×××××××××××××××××××


×××××××××××××××××××

چشم من و امر ولی ؛ جان من و سیّد علی /

بایگانی

باز این چه شورش است که در اربعین توست

پنجشنبه, ۲۷ آذر ۱۳۹۳، ۰۸:۳۳ ب.ظ


زنگ زد و گفت انقدر موکب ها شلوغه که حتما لازمه با خودت کیسه خواب بیاری !

یکی از بچه ها میگفت چهار راه شهدا کنار حرم اما رضا علیه السلام کیسه خواب های زمان جنگ رو آوردن و با قیمت مناسب میفروشن . فقط دو ساعت به حرکت قطار بود که سوار ماشین بی بنزین شدم ! حرکت به سمت حرم .. آخرین کیسه خوابش بود . مغازه دار از آشناها بود . گفت این ها رو تو یک مزایده خریدم واسه رفقا که اربعین دارن میرن کربلا این یکی رو وقتی تحویلم دادن مسئولش گفت تو همین بسیجی شهید شده .. اسم و فامیل شهید هنوز روی کیسه خواب بود ...گفت میخواستم نگهش دارم اما اگر لازم داری راه کربلاست ، اشکالی نداره میخوای ببرش .

کیسه خواب سبز زمان جنگی رو برداشتم و به سرعت رفتم خونه و قسمت مخصوص کوله پشتی که برای همین کار بود بسمتش و آخرین خداحافظی رو با اهل بیت کردم .

قطار به مقصد قم !

حیف بود در این مسیر از همسایگی علی بن موسی به خواهرشان عرض ادب نکنیم خصوصا که اولین قرارمان در عراق هم پابوسی پدر این بی بی بزرگوار بود .

قبل نماز صبح رسیدیم . دوستان یکی از مساجد قم را از قبل هماهنگ کرده بودند. سرکوچه مسجد که رسیدیم  یک مهتابی سبز دل ما رو برد !! میدونید که مهتابی سبز نشونی کجاست ؟؟!!

یعنی در این مکان یکی از این خدمات ارائه میشود : ( کبابی ، کله پاچه  ، سیرابی ، جیگرکی )

و این موقع صبح فقط نشونه کله پاچه ست !

خلاصه نماز صبح رو در حرم خانم فاطمه معصومه در حالی خوندیم که گروه پنج نفره ما هرکدوم یک کاسه آب کلّه عالی با نیت قوت گرفتن برای عبادت خدا بر بدن زده بودن !

نفس کشیدنمون را هم میتونیم عبادت کنیم  راه رفتنمون کار کردنمون درس خوندنمون  خوردن و خوابیدنمون ... حتی شادی و لذت هامون حتی ... !

فقط باید هدفت رو درست مشخص کنی .   فرق است بین لقمه ای که بی هدف پائین میره با لقمه ای که برای بدست آوری بنیه در جهت عبادت و کسب رضایت خدا با بسم الله و وضو نوش جان میکنی.

این یک نمونه خیلی کوچکه  در یک معنی خیلی وسیع تر  میفهمی آرامش و لذت و خوشی یعنی چه ... اگر قشنگ روی این تفکر و جهان بینی دقیق بشی میفهمی که نهایت سعادت و خوشی رسیدن به توحیده ... خدا به همه ما توحید عنایت کنه .   بالاترین غایت ما فقط باید توحید باشه /


خوش حال از این بودیم که سفیر و قاصد سلام ولی نعتمان به پدر و پسر و خوهرشان هستیم و در راه امانت دار سلام این عمه سادات برای پدرشان هم شدیم .



و همه این ها را زمانی قشنگ حس کردیم که آشیخ عبدالحسین در کوپه قطار قم اهواز برای بچه ها روضه می خواند... واقعا حال و هوایی بود  ، شاید بیش از نود درصد مسافرین قطار اهواز این روز ها کربلایی بودند !  افراد غریبه آمده بودند پشت در این کوپه و سرها پائین ، آرام آرام ، هق هق کنان ، شانه لرزان به شوق وصل به ارباب  اشک می ریختند ...

راستی ؛ بعد روضه یکی هم بانی شد با مهماندار سالن هماهنگ کرد و چایی آخر روضه داد !

در راه با یک عراقی آشنا شدیم. اومده بود ایران زیارت امام رضا و حضرت معصومه سلام الله علیهما .

این آشنائی همانا ،   همراه شدنش با ما و مهمان شدن ما چهل پنجاه نفر در خانه او در نجف هم همانا !!

در راه با او کلی صحبت کردم ... خیلی واسم جالب بود که انقدر سلیم العقل و خوش فکر و فهمیده ست ... ! و اینکه چه عربی خوبی صحبت میکنه ( اخه مردم عراق معمولا همه با لهجه های مختلف تکلم میکنند ) میگفت رزمنده در برابر داعش ملعون هست ... با همین عربی دست و پاشکسته یک دنیا افاضات از نظریات دینی و عقیدتی و سیاسی واسش داشتم !!

هیچی دیگه گل کاشتم من ... وقتی از تحصیلاتش پرسیدم ... گفت طلبه درس خارج فقه واصول نجفه  :)  :)     به هر حال به برکت هم نشینی با شیخ حسن  کلی مکالمه محاوره ایم خوب شد .


اهواز از قطار پیاده شدیم / حال هوای راهیان نور بود .   یادش بهشت /

راه افتادیم مسیر به مسیر    سوسنگرد ، دهلاویه ، بستان ، بیمارستان صحرائی امام حسن علیه السلام ..

یاد حرفهای استادم افتادم که : بچه ها ، هروقت راه افتادید برید کربلا  یادتون باشه همینطور که رد میشیدقدم بر می دارید . وجب به وجبشو خون شهداء و جوان های عاشق امام حسین علیه السلام حفظ کرده ... خون دادند تا راه کربلا باز بشه ... اینجا رو خاکی پاتو گذاشتی که خونشون  ریخته عیب نداره اما ... مواظب باشید خدایی نکرده تو زندگیتون تو دین داریتون خون شهدا رو لگد نکنید خدا شاهده فردا نمیتونیم جواب پدر و مادر این شهدا رو بدیم / خیلی با دقت و فکر از این مسیر رد بشید.


به مرز چزابه که رسیدیم موکب ها شروع شد . عرب ها به خیمه و حسینیه  ( مُوکِب ) میگن .

التماس می کردند واسه پذیرایی و تکریم زائر امام حسین ...

این اولین جایی بود که ما با مهمان نوازی زوار روبرو شدیم که تا ده دوازده روز صبح و شب مدام و پیوسته دیدیم /

هلب زوّار ابوالسجاد   هلا بیکم   هلب زوّار ابوعلی   حیاکم الله    هلب بزوّارالحسین و ...


تظاهر نبود ... خود بینی نبود ... با تمام وجود عاشقانه خدمت میکردند   از یک کیلومتر قبل مرز که ایرانی ها موکب زده بودند و تا یک کیلومتر بعد مرز که عراقی ها بودند   / اصلا عراقی و ایرانی مطرح نبود .. سفید و سیاه نبود زشت و زیبا نبود .. همه آبرو داشتند اونجا همه محترم بودند همه زیبا بودند! همه یک هدف داشتند همه حول یک محور راه می رفتند ... حسین علیه السلام /

استاد آشیخ علیرضا پناهیان خیلی تعبیر زیبایی کردند ... میفرمودند این حرکت میلیونی اربعین یک تمرین هست . تمرین برای زمان ظهور / این یک مشت از خرواریست که حجة بن الحسن المهدی به پا میکند .  اون زمان هم همه با هم برادرند همه هم رو دوست دارند همه به یکدیگر کمک میکنند و خیر خواهی دارند ... غریبه نیست هیچ جا ، همه جا غوغا و جنبش است  همه با هم آشنایند همه یک جا میروند همه یک مراد دارند همه یک هدف و یک رهبر دارند ...

از رهبر گفتم ...  واقعا صحنه هایی دیدم از عشق شیعیان به رهبری که انصافا غرور آفرین بود .

خب اظهار علاقه ما ایرانی ها به رهبری چیز طبیعیست اما باید میدیدی که شیعیان بحرین امارات قطر مدینه قطیف و خصوصا لبنان  چقدر اظهار علاقه و محبت داشتند به آقا / جوان و پیرشان در این سفر نشانی از محبت این سلاله باغ فاطمی داشتند .


   کربلا اربعین         زیارت به نیابت رهبرم 



 بله ... از مرز چزابه رد شدیم / ماکه هم گذرنامه داشتیم و هم ویزا سریه مهر زدیم و رد شدیم اما پیش خوندمون بماند بنده خدا با دوتا بقچه از روستاشون اومده بود جوان رعنایی بود گفت حاجی میخوام برم کربلا ! هیچی هم ندارم نه گذر نه ویزا ... چکار کنم ؟  گفتم نگران نباش لعن چهارضرب بگیر رد میشی ... کار ندارم که یه عده با کارت ملی رد شدن اونایی هم که کار ملی نداشتن با گواهینامه و دفترچه بیمه !!  لطف امام حسین بود دیگه .

اما تا وارد خاک عراق شدیم بچه گفتن این همه جمعیت چند هزار نفری با چی میخوان برن ؟!! ببینید جمعیت خیلی زیاد بود ، واقعا اتوبوس و تاکسی جوابگو نبود ...

این سوال بود تا از گیت رد شدیم و منظره ی بسیار جالب و قشنگ حمل و نقل زائرین ابهام رو از بین برد و مساله آسون شد  اینطوری :


سرویس ایاب ذهاب



کمپرسی مارو بار زد و حرکت به سمت شهر الاماره !! /   اونجا گاراژ هست و ترمینال .

اما با کمال تعجب تریلی مارو داخل کوچه پس کوچه های اماره پیاده کرد ! و من دیدم که یه عده از رفقا کلی ترس ورشون داشته بود !!  

تا پیاده شدیم از تریلی مردم همه ما را دوره کردند ... درخواست برای اینکه به خونه هاشون بریم و استراحت کنیم ... از ما ناز و از اونا نیاز !

اون شخص عربی که لب مرز مارو سوار کرد تو راه خودش با یک توییتا شاسی بلند اسکرت ما بود این بنده خدا کلی خوشحال و ذوق زده بود ... ما اونجا نفهمیدیم قضیه چیه تا اینکه بعد پیاده شدن ما با پنج شش نفر دیگه رسید سر وقتمون و خنده کنان بی اجازه دیگه کوله ها و کسیف های مارو سوار ماشینش کرد .

اون پنج شش نفر هم با کلی احترام بارو به زور به کوچه ی پشتی راهنمایی کردند...

اونجا فهمیدیم اینا عشیره ای کار میکنن و هرکسی یه گوشه زحمت رو متقبل میشه

یکی تریلی میاره یکی زائر پیدا میکنه یکی دعوا میکنه زائرشو نگه داره ! تا کس دیگه نبره خونه خودش !   یکی ساک هارو میاره یکی خونه شو میده یکی آب معدنی یکی نوشابه ماست و رانی و دوغ و سبزی ، یکی غذا درس میکنه ...

کار ندارم به اسم نماز مغرب مارو بردن خونه شون .. چون ما شب میخواستیم بریم کاظمین  و بلافاصله سفره ها رو پهن کردند و پنج شش نوع غذا  اینم عکسش :


برکات الحسین


صدا میزد حیاکم الله هلا بیکم زوار ... هنیئالکم   هذا من برکات الحسین ... برکات الحسین ...

عراقی ها با دوتا چیز از بچگی بدجور عجین اند !   چایی ( از نوع تیره + شکر ) و سیگار !

بنده خدا با احترام تمام چندبسته سیگار اورد و داد به بچه ها !!!    بماند ... !!

میگفت سه روزه غذا درست میکنن و زائر نمیاد ، پخش میکنن توی محله .   خیلی خوشحال بودن که امشب خونه هاشون خالی نبود . پخش شدیم هر ده نفر خونه یکیشون .

شب درخواست کرد روضه خونده بشه تو خونش ... و عجب روضه ای هم شد .


پدر یکی از رفقای طلبه مون مرد صلواتی جمعه !   دقیقه به دقیقه صلوات های مختلف چاق میکرد !

مثلا : برای رفع همهمه صلوات بفرستند همه . یا تو ماشین وقتی راننده  با   180 تا سرعت میرفت  میگفت برای اینکه راننده ی سیاره بلایی سرمون نیاره بلند صلوات ... اینارو با این حالت تصور کنید که این طرف یک ریش سفید و مرشد زورخانه و هیکل و با جبروته .. اما در نهایت زنده دلی و گشاده رویی .

بعد شام گفت : شیر مادرنتان حلالتان ، هرچی خوردید نوش جانتان ! عاقبت بخیری بانی ها بلند صلوات !


دوروز کاظمین بودیم و ورد زبونم بود :


چه حرمی چه گنبدی فکر میکنی تو مشهدی   زهرا میگه خوش اومدی /خوش اومدی

حرمش حرم امام رضا کرمش کرم امام رضا


رفقا تو حرم گفتند ما صبح سامرا بودیم . کلی دل ما هوایی شد . منطقه تقریبا خطرناکه هنوز ولی بیست نفرمون شب تصمیم گرفتیم جدا بشیم و نماز صبح بریم    سُرّ مَن رءاه ..

انصافا حال و هوای عجیبی بود . یه عده شبی غسل شهادت کردند . واقعا ترس داشت ...

راه افتادیم و رفتیم  تافاصله ی پانزنده دقیقه ای حرم که سیطره همه ماشین های ایرانی رو نگه داشته بود..   سردار عراقی که کمی ایرانی بلد بود اومد پایین و جمعیت همه دوره کردنش  با تمام مهربانی روی زوار رو بوسید گفت باور کنید خطرناکه ... با همون لهجه عربی میگفت اقای قاسم سلیمانی دستور داده ایرانی هارو راه ندیم .. ولی من زنگ میزنم بهش تا یک ساعت دیگه ببینم  کاری میشه کرد ؟

همینطور واستاده بودیم که پشت سر هم ماشین های نظامی با آرم سپاه رد میشدن !!   تو ماشینا رو نگاه کردیم دیدیم لباس ها همه لباس رزمی سپاه با چفیه دور گردناشون ...

بین اون جمعیت که لا اقل هشتصد نفری بودن دیدم یک پرادو شیشه دودی واستاد و یکی از چهره های معروف سپاه با همون لباس سبز پاده شدو اومد پیش بنده .. مارو برد جلوی ماشین پشت جمعیت که دیدیم یکی از اون معروف تر ها با لباس شخصی جلو نشستن ! پیاده شد بنده خدا احوال پرسی و خیلی محترمانه گفت آشیخ  دیروز بیست هزار ایرانی اومدن سامرا ...درگیری داشتیم با داعش درب حرم رو بستیم تا این جمعیت رو با اسکرت نظامی و هلی کوپتر خارج کردیم خیلی اذیت شدیم خطرناک بوده ..   این جمعیت به حرف ما نمیکنن شما لطفا قانعشون کنید برگردن ... ملعون ها بین نی زار قایم شدن با سیمینف تک تیر انداز میزنه  امنیت این منطقه هم با خود حاج قاسم سلیمانیه  / گفتند نمیخوایم شیرینیه این سفر اربعین رو به مردم ایران تلخ کنیم و برا جمهوری اسلامی حرفی دربیاد و خدایی نکرده کسی مفت شهید بشه .

حرف هاش منطقی بود ... بهش گفتم به یک شرط !    خندید و گفت در خدمتتونم حاج آقا .

گفتم کی میری حرم ؟  گفت ده دقیقه دیگه ان شا الله تو حرمم ... گفتم به نیابت من و همه این جمع و تمام کسایی که بهشون التماس دعا گفتن زیارت کنی ...


سردار سپاه قبول کرد ... و مرد صلواتی با سوت زورخانه که همراهش اورده بود خلق الله رو جمع کرد یه سه چهار دقیقه ای براشون صحبت کردم و با امید قبولی زیارت سامرا (امام هادی و امام حسین عسکری) برگشتیم سمت نجف خونه ی شیخ حسن !    


رسیدیم خونه شیخ حسن ... بنده خدا خیلی مارو خجالت داد و سفره ی خیلی پر برکتی پهن کرد ... چلو گوشت و آب گوشت و نوشابه و میوه و ... ! واقعا زحمتای این طلبه نجفی  واسمون خیلی گران قیمت بود ...

و صبح بعد نماز  پیاده روی نجف تا کربلا را شروع کردیم ...

شنیدین میگن هیچ دوربینی  نمیتونه این عظمت رو به نمایش دربیاره ؟!   دقیقا من معنی این جمله رو اونجا فهمیدم /

تا نیایی نفهمی / عجیب بود .  قدم به قدم شکوه لحظه به لحظه عظمت نفس به نفس شیدایی و عشق.

از بچه هایی که طبق خرما را روی سرشان گذاشته بودند

از پیر مرد معلولی که وسط راه روبه جمع پیاده رو نشسته بود به مردم ارده خرما تعارف میکرد

از دختر بچه ی سه ساله ای که با چادر آب میریخت برای زوار

از اونایی که کنار جاده تشک پهن کرده بودند و زوار را مشت و مال و ماساژ میدادند

از قهوه ریز ها

از اون مردی که چرخ خیاطی دستی آورده بود و کیف و کوله هارو ترمیم میکرد

از فلافلی ها ! از نخود شوری ها !

از اونایی که ابله های پای این عشاق امام حسین را مداوا میکردند

از دکتر ها و داروخانه ها و درمانگاه های رایگان بین راه

از اون مادری میومد جلو و بدست زوار نفر به نفر شکلات میداد

از شتری که دم در موکب منتظر قربانی شدن بود تا به کمالش برسد 


آماده قربانی


از کارمندان و مهندسین شهرداری که که لباس پاکبانی برتن کرده بودند ، راه ها و کربلا را نظافت میکردند

کارمندان شهرداری


از اون کنیز حضرت زهرا که راه رفتن عادیش سخت بود ... ولی میگفت به عشق پسر فاطمه میام ...


کنیز حضرت زهرا


و از اون جمعیتی که یاد صحرای محشر می افتادی

جایی  که چشم ها همه منتظرند ... 

یا حیسن ، اینجا تمام امیدمان رسیدن به تو بود

روز حشر تمام امیدمان این است که به ما هم برسی  ... 

                                                                                                                  

   

 حرم امام حسین علیه السلام         شیخ عبدالزهرا


یا علی /

موافقین ۴ مخالفین ۰ ۹۳/۰۹/۲۷
شیخ عبدالزهرا وثوقی

نظرات  (۱۴)

سلام.زیارت قبول.سفرنامه جامع و جالبی بود.مطمینم سفر سختی بوده فقط یه عشق ناب میتونه ادم رو بکشونه به یه همچین جایی...التماس دعا
پاسخ:
سلام
ممنونتونم.

بله سخت بود وبسیار گوارا و شیرین...
سفرنامه فوق االعاده زیبا بود .... بسیار زیبا... همراه با اشک و لبخند خواندمش...
زیارتتون قبول ان شاالله
امسال خیلی هوای کربلا رو داشتم اما لیاقت حضور نه...
قدم به قدم با زائران پیاده آقا گریه کردم و ضجه زدم اما لیاقت عرض ادب تو حرم رو نداشتم
از آقا می خوام اولین کربلامو پیاده نصیبم کنه .... شاید کمی با آبرو زیارت کنیم ...
خوش ب سعادتتون ...
اگر براتون مقدوره این کلیپ رو دانلود کنید ... فوق العاده است محاله دلتون کربلا بخواد و اشکتون در نیاد... شاید هم دیده باشید

التماس دعا
یاعلی
پاسخ:
سلام علیکم
البته من شخصا با اومدن خانوم ها به این سفر با این حال عمومی موافق نیستم مگر واقعا برنامه ریزی و تمهیدات درستی پیش بینی بشه... خصوصا که نزدیک حرم ها حتی نمیشه رفت مگر اینکه زن و مرد خیلی جاها قاطی میشن...
کلیپو دیدم خیلی زیبا بود
ممنون
یاعلی

در روز اربعین همه ما رو شناختند

با نام مستعار "زیارت نرفته ها"

اما هزار مرتبه شکر خدا که هست

مشهد در اختیار زیارت نرفته ها

باب الحسین(ع) قسمت آنانکه رفته اند

باب الرضا (ع)قرار زیارت نرفته ها

 

سلام

خوشا به احوال شما ...

اربعین کربلا و ...

ایام شهادت امام مهربونی ها هم جوار ...

غم فراق ما هم عالمی دارد گویا ...

پاسخ:
سلام علیکم
خدا مشهد روزیتون کنه.. بیاید روبرو پنجره فولاد میگن پنجره فولادرضا حاجت کربلا میده...
سلام حاج اقا دلم کباب شد از این بی لیاقتیم 
پاسخ:
سلام علیکم .
خوش بحالتون که دل واسه کربلا میسوزونید
خیلیا هستند تو این دنیا واسه بی ارزش ترین چیزها دل میسوزونن..
۳۰ آذر ۹۳ ، ۱۵:۲۰ فانوس جزیره
پیامبر اکرم صلوات الله علیه فرمودند:
هر که گناهی را مرتکب شود عقلی از او جدا شود که دیگر بازنگردد.

امام حسن مجتبی علیه السلام فرمودند:
هر کس خدا را بندگى کند ، خداوند همه چیز را بنده او گرداند .

امام رضا علیه السلام فرمودند:
نهان دارنده ی نیک هفتاد برابر حسنه دارد. فاش سازنده ی کار بد خوار گردد٬ نهان دارنده ی کار بد آمرزیده گردد.



سلام علیکم مومن
ایام رحلت پیامبر گرامی اسلام صلوات الله علیه ، شهادت امام حسن مجتبی علیه السلام و امام رئوف علی ابن موسی الرضا علیه السلام بر امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ، ولی فقیه الزمان امام خامنه ای  ، همه شیعیان و بر شما بزرگوار تسلیت باد.
التماس دعا داریم
زیارت قبول مومن خدا

دیدار با خانواده شهید (مدافع حرم) محمد حسین مرادیان فراموش نشود. لطفا به دوستان تهرانی اطلاع رسانی نمائید .

عاقبتتون بخیر به حق حضرت ابوتراب
۳۰ آذر ۹۳ ، ۲۱:۳۷ فانوس جزیره
سلام علیکم مومن
مجدد اومدیم که بخونیم
خیلی خوندنی بود
انصافا که لذت بردیم ، درسته که نمیشه واقعا وصف کرد و با تصویر و فیلم فهموند ولی خوب ، دلمون به همین خوشه فعلا دیگه ...
میگن وصف العیش نصف العیش...
ما که به هر دری زدیم که بیایم ولی نشد
یه جمله هست که اوستای ما همیشه میگه و میخونه
تا یار که را خواهد و میلش به که باشد ...
حالا حکایت ماست
ایشاالله که سال دیگه ما رو هم بطلبند
دعا کنید برای ما لطفا
عاقبتتون بخیر به حق حضرت ابوتراب
پاسخ:
سلام بر شما و عذر خواهی برای تاخیر در جواب
خیلی خوش اومدید/ الحمدلله.
البته خیلی ناراحت نباشید . اونهایی که موندن و نرسیدن کربلا حال و هواشون رقیه ایست...

عاقبت بخیر باشید
یا علی

جا مانده حرف کمیه برای کسی که نتونسته بیاد...

جا نموندیم ..ما دعوت نشدیم..

امسال دلم خیلی پیاده روی کربلا میخواست ولی...

خوشا به حالتون که نصیبتون شد.. کاش ما هم عاشقی کردن رو یاد بگیریم از این خادمان ابا عبدالله ...

التماس دعا

پاسخ:
خدا روزیتون کنه
گرچه  قلوب سوختع مومنین خصوصا در غم و اندوه سید الشهدا حرم است .
حاجاتتون روا
یا علی
۰۳ دی ۹۳ ، ۱۸:۳۱ علی محمودزاده
سلام علیکم برادر
به خاطر نظری که گذاشته بودید و پیوند وبلاگ بنده تشکر می‌کنم.
شما لطف دارید.
ان شاء الله موفق باشید.
پاسخ:
سلام شیخنا العزیز
عزیزید
عاقبت بخیری نسیبمون
یا علی مدد
خوش آن روزی که درسجده بگویم 
رسیدم کربلاالحمدلله...
بدجور اشکمون رودرآوردینا
ایشالازیارتتون قبول باشه...
۰۶ دی ۹۳ ، ۱۵:۴۰ سوره کوثر
حلبی کم :)))))))))
جای دیگه اینطوری نگی.

قبول باشه. هرچند انتقادات جدی مطرحه.
یازهرا س
پاسخ:
هلابیکم  شیخ !
خدا حفظتون کنه
انتقادات جدی به کجا ؟ مطرح بفرمایید
یاعلی
سلام علیکم
شاید منی که الان این پست شمارو میخونم خیلی دیر شده ، ولی همون حال و هوا و دلتنگی کربلا دوباره شروع کرد دوباره هق هق ها شروع شد دوباره امید اینکه امسال نشد ان شالله سال دیگه .... چقدر قشنگ گفتید چقدر منی که دیر رسیدم ولی با گفتن ها و تصور کردن ها پا به پا این سفر همراه بودم گاها به کفش های این مسافران حسودی ام میشد با خود میگفتم نگاه کن حتی بعضی با پای پیاده می روند
خوش به سعادتتون
زیارت قبول
خیلی التماس دعا
پاسخ:
سلام
ان شاالله خدا زیارتی پر بار  و معرفت روزی کنه 
 خدا اجرتون بده 
یاعلی مدد

اربابــ ؛

 

هرگز گمان مبر

زخیال تو غافلم

گر مانده م خموش

 خدا داند و دلم . . .

پ.ن: خرده نگیرید بر ما .. هر چه کرد با ما فراقِ کربلا کرد ..


خیلی زیبا سفر کردید..

اللهم الرزقنا..

پاسخ:
سلام
 خدا زیارت بامعرفت همه ی اهل بیت رو در دنیا و همنشینی شان را در اخرت روزی مان کند
۰۳ شهریور ۹۴ ، ۲۳:۴۷ مهدی کلاهدوز
سلام دوباره پیاده دلم رفت کربلا
فدای زیبایی قلمت که بدجور دلم رو هوایی کرد 
اجرت با خودش شیخ
پاسخ:
سلام ...
اگر حالی دست داد اخوی التماس دعا.   عزیز باشی

سلام
یه چیزی ذهن منو درگیر کرده
الان اون کیسه خواب که یه بسیجی توش شهید شده بوده
خونی نبوده؟؟؟؟؟
اصن این وسواس اخرش منو میکشه نمیدونم کی دست از سرم بر میداره
دعا کنید شماا
یا  علی
پاسخ:
سلام
خونی هم بوده باشه با اب گرفتن پاک شده دیگه !
اصلا اهمیت ندید به وسواستون که خدایی نکزده واستون اسبابرزحمت نشه ...
خدا سکینه و ارامش به دلتون بده.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی